Chapter2-طويله

151 19 9
                                    

دختر مو طلايى:الينور
دختر مو قهوه اى:آماندا
پسر:نيتن
-------------------------
با صداي گوشخراش جيمز از خواب پريدم
-all I wanna be I ever wanna be yeah yeah yeah is somebody to you and...
-فقط خفه شو و انقد در گوشم داد نزن عوضي
-باشه هرچي تو بخواي خواهري
چشامو باز كردم و دانشگارو ديدم مثل هميشه شلوغ اما خوشگل!از ماشين پياده شدم و هدفونم رو از موبايلم جدا كردم و تو كوله ام گذاشتم.بي صبرانه منتظرم بقيه ي عضو گروهمون يعني برد و تريس رو ببينم.آماندا هم همينطور.اون تنها كسي از دختراست كه باهاش صميميم چون بقيه ي دخترا شدييييدا رو مخن!اما متاسفانه كلاسا شروع شده بود و فقط آماندا تو كلاس منه حتي جيمز هم نيست.پس لپ جيمز رو بوس كردم و دويدم سمت كلاسم.شايد ما خيلي با هم دعوا كنيم ولي بازم عشقمون به هم خيلي قويه.تا رفتم تو كلاس به جاي كلاس رياضي به طويله ى بدون كشاورز ملحق شدم.يكي داشت صورت اون يكيو ليس ميزد و يه گروه داشتن جرئت يا حقيقت بازي ميكردن يه گروه اداي معلما رو در مياوردن و آماندا سرش تو موبايلش بود طوري كه هيچكس متوجه ورود من نشد.پاورچين پاورچين رفتم پشتش و يه دفعه دستام رو كوبيدم رو شونه هاش طوري كه يه دفعه از ترس جيغ زد.و من زدم زير خنده چون موبايلش افتاد رو زمين و با خنده اي كه سعي ميكرد نشونش نده ولي خب بايد بدونه تو اين كار اصلا موفق نيست موبايلش رو از رو زمين برداشت و گفت
-ها ها ها بايد از تو توقع ميداشتم تو مثل بقيه نيستي كه وقتي دوستشو ميبينه بغلش كنه
-دقييييقا
و رفتم صندلي بغلش نشستم.واي من عاشق اين دخترم!همينطور كه داشتم عكساي تابستونمو بهش نشون ميدادم يكي اومدتو وهمه ساكت شديم...اون...
نيتن بود.
پشتش استاد وارد شد همه به نيتن زل زده بودن و من به ناخنام.نميخوام باهاش چش تو چش شم.نيتن به من نگاه كرد و با اون رنگ آبي پررنگ چشاش و لباي صورتي كم رنگش با ابروهاي پرپشتش و ابروهاشو داد بالا و به من يه لبخند شيطاني زد و اومد بغلم نشست داشتم از درون ميسوختم وقتي گفت:
-سلام الينور
آروم با دندون هاي فشرده گفتم:
-ازت متنفففففرم
صداي پوزخندشو شنيدم.تمام كلاس داشتم فكر ميكردم.به چي؟نيتن

Dirty truth//connor ball fan fiction//the vampsTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang