وابیییییی خدای من
من نمی دونم چه جوریه ولی نمی خوام به هری نه بگم.
هری:چی شد عزیزم؟
من جوابشو با یه بوسه محکم از لباش دادم اون اولش تعجب کرد ولی بعد خودشم همراهی کرد می تونم بفهمم که الان داره رو لبام لبخند می زنه سنگینی وزنشو روم حس کردم و باعث شد بخوابم رو تخت
بوسه مون داشت عمیق و عمیق تر می شد که یکی در زد اهههههههه دلم می خواد برم کله شو بکنم تو توالت فرنگی سیفونشم بزنم بچرخه.
هری هم مثل من کلافه شده بود.
کندال:کندالم آقا
هری:الان نه
کندال:آخه آقا...
هری:گفتم نه برو گم شو
من:هری یکم مودبانه تر حرف بزن.
هری:ندیدی چجوری اومد و قشنگ ر.ی.د وسط اولین لحظات عاشقانمون.
من:اینو راس می گی ولی اشکال نداره دوباره از اول شروع می کنیم.
هری:اوکی
و این دفعه اون لبامو بوسید دستشو یواش برد سمت بپیراهنم و اونو درآورد و انداخت رو زمین
حالا من فقط با شرت و سوتین بودم
هری بولیز نداشت ولی شلوارو شرتشو یه جا در آورد
نمی فهمیدم دارم چه کار می کنم یه حس شیرین آغشته به درد چشامو رو هم فشار دادم و داشت می سوخت درد می کرد مو های هریو چنگ زدم و اون بیش تر سعی کرد خودشو تو برآمدگی بدنم جا بده
نمی دونم می خواستم ادامه بدم یا نه.
ساعت 5صبح بود و کار ما تموم شده بود
هری لبخندی زد و گفت:چه طور بود؟
من:نمی دونم حس عجیبی بود شیرین ولی دردناک
و ملحفه رو دور بدن برهنه م کشیدم.
هری:ساعت 5 بخواب که بتونیم ساعت2بعداز ظهر پاشیم چون من ساعت 3 باید برم ضبط آهنگ داریم
شرت و شلوارشو پوشید منم پیرهنمو پوشیدم
یه لحظه به روتختی نگاه کردم و گفتم:هری اینا رو چی کار کنیم؟
هری:هیچی الان می ندازیمش تو یه پلاستیک و بعد می گم به یکی بره بندازش بیرون.
خوابیدیم و بعد با صدای زنگ گوشی هری بیدارشدیم
وایی خدای من الانم وقت پریود شدنه آخه
دیدم گند زدم به دشک هری که بدون رو تختی بود.
هری:خون دماغ شدی؟
من:هری نگو که نفهمیدی که اصلا باور نمی کنم.
هری یه پوزخند زد وگفت:من نوار بهداشتی استفاده نمی کنم فکر کنم کل این یه هفته رو باید تو سواحل دستشویی بگذرونی هالیدی خوبی داشته باشی سوغاتی یادت نره ها.
من:چشم حتما واسه سوغاتی واست گوه و عن می آرم بخوری نوش جونت گوشت رونت
هری:نه ممنون خودت بخور من رژیم غذایی دارم منیجمنتم گفته باید کم غذا بخورم.
من:اع پس تو رژیم داری انقدر می خوری کم مونده بیای منم بخوری.
هری:انشا.... در فرصت بعد تو هم می خورم.
من:ای منحرف بد بخت
هری:حالا از شوخی گذشته سوغاتی واسم بیار
من:باشه بااااا واست دستمال توالت می آرم به عنوان لباس بپوشی بعد مد می شه همه به جای لباس دستمال توالت می چسپونن به خودشون.
هری:فکر خوبیه ولی وایسا من فکر بهتری دارم باهم بریم هتل توالت در جزایر دستشویی
من:نع عزیرم هتلش خیلی گرونه من همون ترجیح می دم برم نوار بخرم و این هتل گرون قیمت نصیب شما بشه و البته دستمال توالت فکر نوینیه.
هری:اوکی
هری رفت و به خودش دستمال توالت چسپوند و برای ضبط آهنگ این جوری رفت کندال نوار بهداشتی داشت و به من داد و من و هری با هم رفتیم واسه ضبط آهنگ تو راه با کلی فن حرف زدیم و عکس گرفتیم و خبرمون سریع تو اینترنت پخش شد
تیتر اول روز نامه ها:امروز هری استایلز با لباسی بسیار شیک از جنس دستمال توالت با خانومی در خیابان های لندن ظاهر شدند.
هری:خخخخخخخ لباسی شیک بابا من اگه لختم بیام اینا فردا لخت می این بیرون خیلی اسکلن.
هری لپ تاپشو روشن کرد و رفت تو توییتر
کلی توییت داده بودن که این دختره کیه هری هم زد دوس دخترمه بعدش با کلی فحش و بد و بیراه مواجه شد و یه دفعه خندید و یکی شو واسم خوند:هری این دختره بووووووووووق تازه تو هم همین طور بووووووق
من:جوابشو بده
هری:نع باااا دختره سکته می کنه ذوق مرگ می شه بعد تو فن پیج اینستا گرامو وکوفت و زهر مار می ذاره بعدش کلی شایعه درست می شه.
بالا خره رسیدیم به استادیو
همه ی پسرا بودن نایل .لیام.لویی و هری و زین(😣زین دیگه نیس)
هری با همه دست داد و بعد لویی در گوشش یه چیزی گفت و هری خندید و گفت خخخخففففف
من:هی هی هی در گوشی نداریم می خوای دوس پسرمو از راه به در کنی
لویی:بابا این خودش همه کاره س الان النور باید اینو بگه.
هری:راستی لویی راسته می خوای بابا بشی؟
لویی:آره
هری:خبر ما هم به زودی می رسه
بعد همه خندیدن و من لپام سرخ شد و به هری چشم غره رفتم.
*******
خوب بود ووت کنید و کامنت بذارید
ممنون
Love you all❤
YOU ARE READING
Im a girl
Fanfictionاین داستان درباره ی یه دختره بدبخت فرانسویه به اسم مدولاین اون تو سن 14 سالگی مادر و پدر خودشو تو یه تصادف از دست داده و الان تنها تو لندن یه شهر غریب زندگی میکنه و علاوه بر این مسئولیت دو تا بچه کوچیک تر هم داره که برادراشن اون تو یه شرکت کار میکن...