part 13

250 22 2
                                    

ما از تخت بلند شدیم و من گفتم:هری میخواستیم بریم بیرونا؟؟

هری:اصن یادم نبود 

مد:حواس پرت!

هری:خب همش تقصیر تو اع تو حواسمو پرت می کنی!

وقتی اینو گفت من گرما رو تو گونه هام احساس کردم و هری مثل همیشه اون نیشخند رو مخشو زد

هری:تو خیلی عجیبی!

مد:چرا؟؟
هری:انگار نه انگار همین چند ثانیه پیش تو زیرم بودی و

من جیغ زدم و حرفشو قطع کردم :اهههههههههههه هری خفه شو 

این باعث شد نیشخندش 3 برابر شه و بگه چی؟؟؟ چرا خفه شم؟؟آهان ینی نگم همین چند دقیقه پیش من روت بودم و داشتم..

مد:هری یا همین الان خفه میشی یا

هری:یا چی؟؟ 

من خفه شده بودم هیچی به ذهنم نمیومد که  هری بالاتنه لختشو بم چسپوند و با دستاش سینه هامو گرفت

واییییییی خدای من  من هنوز لباسامو نپوشیدم؟؟

بیشتر سرخ شدم واز دست هری اومدم بیرون و سینه هامو با دستام پوشوندم

هری:مدولاین خودتو واسه من نپوشون!

اون اینو گفت و یه قدم اومد جلو چشاش تیره شده بود و داشت منو نگاه میکرد ولی این یه نگاه کردن معمولی نبود نمی دونم چی میشه اسمشو گذاشت

یه قدم دیگه اومد من واقعا دارم ازش میترسم

مد:هر ی چت شده؟؟من اینو با لکنت گفتم و اون همونطور ب من نزدیک تر میشد

هری دوباره زیر لبش زمزمه کرد:خودتو واس من نپوشون 

من گفتم:چی ؟؟هری واضح تر حرف بزن

هری:هولی فاک!!من دیگه نمی تونم تحمل کنم ! 

مد:چی رو تحمل کنی؟؟

اون یه پوزخند زد و گفت:تو رو 

من برای بار دوم امروز اشک تو چشام جمع شد

اون دوباره یه قدم دیگه به من نزدیک شد و من خوردم به در و در بسته شد

هری:واسم مهم نیس تو پریودی یا نه من واقعا نمی تونم خودمو کنترل کنم مخصویا الان ک اون سینه هات دارن التماسم میکنن که بمکمشون.

مد:وات د فاک؟؟هری تو چرا اینجوری شدی؟؟

هری:چون تو با من اینکارو میکنی

با دست راستش گونه مو نوازش می کرد و با اون دست آزادش دوتا دستامو گرفت و بالای سرم نگه داشت

لباش لبامو داشت به طرز واقعی میخورد و اون با یکی از دستاش یکی از سینه هامو گرفت و فشار داد 

Im a girlWhere stories live. Discover now