فلش بک
شب قبل
داستان از نگاه لیام
قهوه رو خوردمو با لویی از خونه زدیم بیرون.
هوا خیلی باحال بود....انگار هیچ هوایی درجریان نبود.
انگار همه چی وایساده بود.
دره ماشینو بازکردم کنار لویی نشستم.
- خوب برم کجا؟؟؟
- نمیدونم....یکم دور بزنیم.
کلی با ماشین دوردور کردیمو یکم حرف زدیم.
راجبه همه چی.
از خوانواده گرفته تا خوانندگی.
یه نگاه به ساعتم انداختم.
ساعت 10.....خوب فک کنم کم کم داره وقتش میشه که بریم بار.
- اممم لویی کناره اون بار نگه دار.
لویی طبق حرف من کناره بار ماشینو پارک کردو رفتیم تو.
داستان از نگاه زین
خیلی خوب الآن ددی رفته بیرون و نمیتونه بهم گیر بده.
پس الآن وقتشه.
از رو مبل بلند شدمو به سمت در اصلی رفتم.
- کجا؟؟؟
- فک نکنم به شما ربطی داشته باشه.
و آره....اون دختر خیلی فضوله.
حالا من چجوری خودمو به اون بار کوفتی برسونم؟؟؟
اینجا 20 دقیقه با ماشین تا شهر فاصله داره.
فک نکنم خیلی وقتمو بگیره....به شهر ک رسیدم یه ماشین میگیرم.....نهایتا 30 یا 40 دقیقه پیاده رویه.
1:15 بعد
خاک تو سره من با این تخمین زدنم.....
پاهامو حس نمیکنم دیگه....من تو عمرم انقد راه نرفته بودم.
خودمو به یه مغازه رسوندمو همونجوری که نفسم بالا نمیومد به فروشنده گفتم که یه بطری آب بهم بده.
من دیگه گوه بخورم تنهایی اونم تو شب از جنگل رد شم.
قلبم اومد تو دهنم.
- از کجا میتونم یه ماشین بگیرم؟؟؟
- صبر کن من بگم پسرم برسونتت.
اون پیرمرد رفتو با یکی که تقریبا همسن من بود برگشت.
- سلام....من میرسونمتون.
- اوه باشه....این عالیه....
هرکاری کردم اون پیرمرد پول آبو نگرفت.
سوار ماشین شدیمو تا اون باره نفرت انگیز سکوت کردم.
- خیلی خوب رسیدیم....همینجا نگه دار....بیا اینم پولت + پوله آب....
- هی من اینو ازت نمیگیرم....فقط مواظب خودت باش....تو خیلی جوونی.
و از جلوی چشام غیب شد.
خب بهتر....پولشو صرف مشروب میکنم :)
دره بارو باز کردمو رفتم تو و.....
فااااااااااااااااااااااااااااااااک به معنیه واقعیه کلمه.
این همه بار تو این شهره کوفتی.....
چرا اینجا؟؟؟
- زین؟؟؟ اینجا چیکار میکنی؟؟؟
- اوه لیام....من حتی یه درصد هم احتمال نمیدادم اینجا ببینمت.....اینجا چیکار میکنین؟؟؟
YOU ARE READING
Rescue Angel Of My Love
Randomمعجزه چیه؟ معجزه همیشه یک اتفاق نیست... میتونه یک آدم باشه... یه دختر کوچولو... یه دختر کوچولو که میتونه همه چیو درست کنه... زندگی رو از نو بسازه... آره اون یک معجزس... یک معجزه که زندگی بقیه رو عوض میکنه... . فرشته ی نجات عشق من
