اشتون گوشی رو قطع کرد و با حرص رفت جلوی در اتاق لیسا ایستاد...سرش گیج میرفت...حتما از عصبانیته مگه نه؟ در اتاق رو زد و زود باز کرد
"لیسا"
اشتون صدا کرد. سرگیجه ش بدتر شده بود...البته، اون دو هفته ست که داره با این سردرد و بعضی وقتا حالت تهوع کنار میاد. لیسا زود از جا بلند شد. اون فرصتی نداشت که کتابا رو قایم کنه. اشتون جلوتر رفت و خیلی آروم کتابا رو برداشت
"اینا رو از کجا پیدا کردی لیسا؟"
اشتون گفت. لیسا داشت میلرزید
"من...من...خریدمشون"
لیسا گفت و اشتون خندید...یه خنده ی عصبی. اون داشت از درون آتیش میگرفت ولی ظاهرش آروم بود چون عشقش نسبت به لیسا قوی تر از عصبانیتش بود
"از کدوم مغازه؟"
"کتابفروشی بین راه مدرسه"
"لیـــسا...میدونی اگه به پدرت دروغ بگی چی میشه؟"
اشتون چشماشو بست. داشت کتابا رو روی هوا تکون میداد...این کتابای احمقانه که نوشتنشون فقط زمان زیادی از زندگی نویسنده ش رو هدر داده بود و بس
"من...ددی!"
لیسا جیغ کشید. اشتون اخم کرد...لیسا دستشو بالای لب اشتون کشید...مایع قرمز و لزجی که روی انگشتش بود لیسا رو ترسوند
"ددی! بینیت داره خون میاد!"
اشتون محکم از میز گرفت. کتابا افتادن...خون روی زمین چکید و چشمای اشتون سیاهی رفت. لیسا زود تلفن رو برداشت و به لوک زنگ زد ولی آروم بود تا لوک نترسه...به لوک گفت زودتر برگرده خونه چون حالش خوب نیست...میدونست اگه میگفت حال اشتون خوب نیست ددیش به چه روزی می افتاد
"اشتون...اش...خوبی؟"
لیسا شونه های اشتون رو که الان دوزانو روی زمین نشسته بود رو تکون داد. اشتون لبخند ضعیفی زد و دستاشو به روی لیسا باز کرد. لیسا زود خودشو انداخت بغل پدرش
اشتون محکم دخترشو بغل کرد...بهتر بود...آره ولی هنوز هم سردرد داشت
"نترس من خوبم خب؟...فقط...اون کتاب رو نخون"
اشتون گفت...اون تعادلشو از دست داده بود
"نمیخونم...فقط خوب شو"
"قول بده..."
"قسم میخورم"
لیسا محکمتر اشتون رو بغل کرد. اشتون بین موهای بلوند لیسا نفس عمیق کشید...این حالشو بهتر میکرد...این دختر بوی لوک رو میداد. لیسا به اشتون کمک کرد تا بره صورتشو توی دستشویی بشوره...وقتی خون پاک شد، لیسا به اشتون کمک کرد بره اتاقشون و بعد پیشونیشو بوسید. اون دوید تو آشپزخونه و شیرقهوه ی شیرین درست کرد. وقتی داشت نوشیدنی رو برای پدرش میبرد، اون یکی پدرش وارد خونه شد
BẠN ĐANG ĐỌC
peaceful little perfect family ꗃ lgbtq+.1D.5SOS ✓
Fanfiction"من خود دردسرم، خودِ خودش" "ولی من دوستت دارم" فصل سوم "کیپ هولدینگ می" #Larry #Ziam #Lashton #Malum #Abex #Anisa #liniall