/5/

626 87 47
                                    


***شخصیت جدید:/ کلوئی^-^ :

***شخصیت جدید:/ کلوئی^-^ :

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

اینم شخصیت لیندا:

خب بریم سراغ داستانمون (با لحن نردی نامیز بخونین خخخخخ)***

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

خب بریم سراغ داستانمون (با لحن نردی نامیز بخونین خخخخخ)***




"حتما باید اونا رو امشب دعوت میکردین؟"

"ابل...از رفتارت خوشم نمیاد!"

هری به ابل تذکر داد. ابل ابروهاشو کج کرد. اون میخواست تنها توی اتاقش بشینه و شاید کمی نقاشی کنه ولی الان تمام خانواده دارن میان خونه شون و پدر هری الان داره بهش میگه

"ابل، زود اتاقت رو مرتب کن و بعد بیا کمک من"

ددی لویی گفت و ابل نفسشو فوت کرد...اون همیشه اینکارو میکنه

"اتاق من مرتبه"

"پس بیا به من کمک کن"

"بله"

ابل گفت و به ددی لویی کمک کرد. اونا همه جا و همه چیز رو آماده کرده بودن و روی کاناپه منتظر نشسته بودن که زنگ در به صدا دراومد. ابل در رو باز کرد و با عموهاش روبرو شد...زین، لیام و دخترشون، آنا. اونا داخل شدن و هرکدوم ابل رو بغل کردن. اونا تو پذیرایی نشستن و به زودی صدای حرف زدناشون بالاگرفت

"چرا اینقدر پکری؟"

"من دو ساعت پیش فهمیدم همه قراره بیان اینجا...حتی دلیلشم بهم نگفتن!"

ابل کلافه گفت و آنا خندید. اون آروم در گوش ابل زمزمه کرد:

"این یه سورپرایزه!"

peaceful little perfect family ꗃ lgbtq+.1D.5SOS ✓Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang