***نمیدونم چرا ولی من ین ف ف رو خیلی دوست دارم آمممم...یه کم عجیبه ولی کلمه ی عجیب رو بعد به دنیا اومدن من ساختن، اگه میفهمید منظورمو...هاها***
یک ماه میگذشت. الکس دیگه جزوی از خانواده حساب میشد...الکس دیگه مثل پسر واقعی لوک و اشتون شده بود. اون و ابل قرارای کوچیک میذاشتن و الان تو رابطه ی رسمی بودن.
مشکلات حل شده بود...تا حدودی.مثلا اون سه تا قلدر کمتر به ابل و الکس گیر میدادن. به لطف لوک البته، اون بیرون مدرسه هربرت رو گرفت و گفت اگه به پسرش و دوستش نزدیک بشن بد میبینن؛ یا مثلا پدر الکس میبایستی پنج سال و یک ماه تو زندان میموند. بعد اون حتما الکس میخواست که پدرش رو ببینه، اون موقع چی میشد؟
الکس ترجیح میداد بهش فکر نکنه. خب...برمیگردیم به خانواده ی خوشحالمون. الکس عاشق تک تک اعضا بود. ابل خیلی خوشبخت بود که چنین خانواده ای داشت. خب...الان الکس هم خوشبخت بود...برای پنج سال و یک ماه. این واقعیت خیلی اذیتش میکرد پس رفت با پدرای موقتش حرف بزنه
"اشتون من...من میخواستم چیزی بپرسم"
الکس آروم گفت. اشتون تو آشپزخونه داشت ماهی تمیز میکرد. اون چاقو رو روی تخته زد
"بگو!"
اون گفت و الکس کمی ترسید
"وقتی این پنج سال و یک ماه تموم شد، من قراره کجا بر-"
"چی؟"
اشتون پرسید. الکس سرشو انداخت پایین
"فقط خواستم بپرسم"
"الکس عزیزم، تو دیگه لان پسر من و لوکی، با اینکه پدر بی لیاقتت اون توئه. من و لوک تو رو قبول کردیم و سندش رو هم داریم. سرپرستی تو الان به دست ماست. همونطور که لیسا دخترمونه، تو هم پسرمونی. ولی تو هر وقت بخوای برگردی پیش پدرت، ما جلوتو نمیگیریم. ما میخوایم تو درکمال آرامش و شادی باشی، خب؟"
اشتون گفت و پیش بند و دستکش هاش رو درآورد
"میدونم شاید بوی گندی بدم ولی لازمه"
اون با خنده گفت و الکس رو بغل کرد. الکس به آرامشی رسید که تا حالا ازش محروم بود. عشق پدرانه. شاید عشق نباشه ولی علاقه هست
***
"پرام؟"
"پراااااااااااااااااااااممممممممممم"
آنا جیغ بنفشی کشید و با انگشتاش زد به میز لیسا هم همراهی کرد. ابل با کف دستاش کوبید روی میز
"آروم! ما که نمیدونیم میتونیم دوست پسر یا دوست دخترامونو ببریم"
الکس گفت. لیسا ادای گریه کردن درآورد
"ولی من میخوام با بیبیم باشم"
آنا زود گونه ی لیسا رو بوسید. دیگه پیش دوستاش نمی نشست چون هی! لیسا تنها بمونه؟
YOU ARE READING
peaceful little perfect family ꗃ lgbtq+.1D.5SOS ✓
Fanfiction"من خود دردسرم، خودِ خودش" "ولی من دوستت دارم" فصل سوم "کیپ هولدینگ می" #Larry #Ziam #Lashton #Malum #Abex #Anisa #liniall