صدای تشویق مردم و از بیرون میشنیدماره خودشه داد بکشین..من برنده مسابقه بعدیم میشم و مدالو میگیرم هرچقدرم که سخت باشه
من ماه ها و سالها برای رسیدن به مدال طلا زحمت کشیدم...
کیفمو برداشتمو وسایلی که لازم داشتم و پرت کردم داخلش من اصلا دختر جمعو جوری نیسم ترجیه میدم وسایلامو پرت کنم تا این که مثل دخترای دیگه براشون وقت بزارمو خیلی منظم بزارم تو کیف کوفتیم.
مربیم از من زود تر رفت چون عجله داشت ولی من یکم دیگه موندمو بعدش از اونجا خارج شدم من دوباره دوم شدم ولی تو مسابقه های نهایی جبرانش میکنم میتونم اول بشم!
خب بزارین خودمو معرفی کنم من الیزابت هستم 16 سالمه(از این اسم متنفرم) و تو روسیه بدنیا اومدم ولی انگلیس زندگی میکنم یه برادر بزرگتر و یه پدر دارم
یک سال پیش عکسو شخصیت من تو روزنامه ها به خاطر ترنس بودنم پیش از حد پخش شد من دوست دارم که یه پسر باشم یا مثل اونا رفتار کنم ولی به خاطر اسرار خانوادم مجبور شدم بهشون بگم که یه ترنس نیستم
با این که من از نظر بدنی چیز زیادی ندارم ولی لقب زیبارو برام گذاشتن!شاید به خاطر موهای کوتاه بلوندمه
ولی خب واقعا من از نظر جسمانی هیچی ندارم و شبیه پسرام یادمه که یه دختر منو با یه پسر اشتباه گرفتو بهم گفت که چشمام خیلی به عنوان یه پسر 15 ساله خوشگله و خب من فقط برای خوب شدنش دعا کردم شعت یا حدس میزنم که اون یه گی بود...
من تو انگلستان زندگی میکنم و تقریبا خیلی جاها میرم به خاطر مسابقات اسکیت
خب من معمولی نیستم یعنی مثل دخترای دیگه لباس نمیپوشم لباس من تقریبا شبیه پسراس و یا بیشتر وقتا تو تایم پسرا تمرین میکنم
مربیم از من راضیه و برای اول شدنم هر کاری میکنه
فعلا تعطیلات کریسمسه و ما تا مسابقات نهایی وقت داریم تمرین کنیم
خیلیا یا میرن مسافرت یا با دوست پسرا و دوست دختراشونن یا با خانواده هاشون جشن میگیرن
و من...؟مادرمو وقتی بچه بودم از دست دادم و یه پدره لعنتتی دارم که فکر میکنه دوسم داره با این که به کارش بیشتر اهمیت میده میمونه برادرم نایل...
راستش اون بهترینه اون بر عکس من بداخلاق و گندو تنها یا خودخواه نیست...
اون فقط خیلی دوست داشتنی و خوش خوراک و همینطورم بامزس
رو اعصابه ولی اگه میشد حتما به عنوان یه جور دوست پسر انتخاب میکردم چون اون خیلی باحاله
اون 20 سالشه و دوستای خودشو داره اوه و یادم رفت اون خوانندس با این حال بیشتر از بابا برام وقت میزاره
اون تو یه بنده
ولی من بندو فقط به خاطر نایل دوست دارم و نمیخوام نایل ناراحت بشه پس...
به نظرم نایل از همشون خوشتیپ تر،بهتر،خوش صداتر،و خفن تره
به خاطر افکارم نیشخند زدم البته که اون بهترینه هر چی باشه برادرمه و به خودم رفته
به خودم اومدم که دیدم وسط نا کجا ابادم یه وزش اروم موهامو تکون داد...
از این متنفرم که موهام بهم بریزه
کلاه سوییشرتمو گذاشتم سرمو به میله ها تکیه دادم و به دریا نگاه کردم
تمام نفسمو جمع کردمو داد کشیدم
"ناااااااااایل خرررررر کجااااااااااایی"صدام اونقدر بلند بود که تو کل ساحل پخش شد
میدونستم الان تو این ساحله اومده اینجا که هم خوش باشه هم اسکیت منو تماشا کنه اما اون شکمو با دوستاش رفته خوش گذرونی
ماهی گیری که کنارم بود داشت با اعصبانیت نگام میکرد فکنم کر شد
"چته عوضی؟"یه ابرومو انداختم بالا و خیلی ترسناک نگاش کردم
روشو از من گرفتو سرشو با تاسف تکون داد ماهی گیریتو کن پیرمرد خنگ
کیفمو رو دوشم جابجا کردمو از پله ها پایین رفتمو به ساحل رسیدم
میخواستم جلوتر برم که یکی دستمو محکم گرفت"آخ چته لندهور ولم کن"
سرمو اوردم بالا که دیدم یه مرده گنده سیاه پوش جلوم وایساده
فاک...
"ولم کن"با اخم نگاش کردم ولی فکنم رو این یکی جواب نمیده فاک بهش
"هییی خوش اومدی هی مکس دیگه میتونی بزاری بره ببخشید اون تورو نمیشناسه تازه وارده"
"قربان مطمعنید شبیه پسرا ن..."(سوالی بخونین)
با مشتم طوری که تا حالا به کیسه بوکسم نزده بودم زدم تو دهنش تا دستای کثیف گندشو از دور بازوم برداره و شعت اگه این ظربرو تو باشگاه میزدم مطمعنم کیسه جر میخورد...
نایل با دهن باز داشت نگام میکرد دوستاش که با ترسو تعجب نگاه میکردن
"ه..ی بیخیال ل..."
مشت فقط به خاطر گرفتن بازوم نبود اون لعنتیو میشناختم"انقدر احمقی که صدای دخترونمو نشنیدی لندهور؟"
یقه نایلو گرفتم و رفتم طرف ویلا خب اون ویلا که فقط مال اون نیست مال منم هست
"لیزااا ولم کن داشتم پیتزا میخوردم"
"نایل باید یاد بگیری که وزنتو کم کنی وگرنه میترکیو پسرا مجبورن جات یه جوجه دیگرو بیارن"همشون اون پشت زدن زیر خنده و نایل قرمز شده بود
یه دفعه وایسادمو نفسمو محکم دادم بیرون
کلاهمو درست کردمو گلومو صاف کردم،برگشتم طرف نایل و با یه نگاه ترسناک بهش نگاه کردم
"تووووووویههههههه لعنتییییییییییی اینجاااااا چه غلطی داری میکننننییییی"شرط میبندم صدام تو کل ساحل که نه کل قاره پیچید!!!