agape

52 9 4
                                    

از ویلا خارج شدمو بلاخره تونستم به اینستگرامم سر بزنم خیلی از بچه ها تگم کرده بودنو بهم پیام داده بودن خیالیا سال جدیدو با این که هنوز وقتش نشده تبریک گفته بودن

مبایلمو قفل کردمو به راه رفتن ادامه دادم چشمم به اون خوک عوضی که چند ساعت پیش بهم گیر داده بود افتاد چاقال عوضی اگه نمیشناختمش میزاشتم نایل حسابشو برسه ولی میدونم چه جور عوضیه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

مبایلمو قفل کردمو به راه رفتن ادامه دادم چشمم به اون خوک عوضی که چند ساعت پیش بهم گیر داده بود افتاد چاقال عوضی اگه نمیشناختمش میزاشتم نایل حسابشو برسه ولی میدونم چه جور عوضیه

خب بزارین توضیح بدم اون نیکه و تو یکی از استادیومایی که توش تمرین میکردم کار میکرد و من فامیلیشو یادم نمیاد اون فرانسویه ولی خوب میتونه انگلیسی صحبت کنه

اون قبلا به یکی از دوستام سعی کرد تجاوز کنه و اون 3 سال زندان کشید ولی دوستم خودکشی کردو من واقعا نمیفمم چجوری الان یه بادیگارد شده اونم بادیگارد ویلا ما

دیدم که داره میاد طرف من فاک چرا الان نه نه نه!
"خانم لیزا به خاطر برخوردم که صبح باهاتون داشتم متاسفم"لحنش واقعا چندش بود

انگشت وسطمو نشونش دادمو از پله ها بالا رفتم"بمیر بابا تو کی هستی که با من صحبت میکنی"

اون یه نیشخند زد که باعث شد سر جام میخکوب شم وات ده هل؟

"به چی داری میخندی اشغال؟"

اون دستاشو به معنی معذرت خواهی بالا اورد ولی نیشش هنوز باز بود

"هنوزم مثل چند سال پیشین خانم..."نذاشتم حرفشو بزنه و با کفشام شن روی پله هارو ریختم رو صورتش اون سریع چشماشو پوشوند و سعی کرد پاکشون کنه

"تو اخراجی..."

"شما نمیتونین..."حرفشو با چشم غره ایی که بهش رفتم قطع کردم

"من رییستم فهمیدی اشغال پیر؟"بدون این که بهش توجه ایی کنم از ساحل خارج شدمو وارد پیاده رو شدم

اهنگو پلی کردمو شروع کردم به دویدن نه خیلی سریع نه خیلی اروم بعد 20 دقیقه دویدن 20 دقیقه راه رفتم و بعد 40 دقیقه رسیدم به یه استادیوم برای تمرین

چه عجب بلاخره رسیدم

وارد استادیوم شدم و میخواسم وارد اتاقی که میخوره به زمین بشم ولی صدای یه نفر متوقفم کرد

skateWhere stories live. Discover now