Please listen to:
💙Mrs.potato head💙مرد؟
همین یک کلمه سوالی کل مغزمو درگیر کرده بود نه نه نه من چاغورو جای بدی فرو نکردم اون پاش بود اره پاش بودکم کم اشکام شروع کردن به ریختن کی فکرشو میکرد ادریانا هوران انقدر ضعیف باشه که توی یه روز مزخرف سرد گریش بگیره و ادم بکشه
حس کردم بینیم داره یخ میزنه و یه چیز خیس بهش چسبید
سرمو بردم بالا که چشمم به اسمون خاکستری که در حال برف اومدن بود افتاد...چقدر قشنگه فکنم این دومین بارم باشه که اسمونو انقدر قشنگ میبینم
لعنتی من باید برای مسابقات اماده میشدم ولی الان نشستم رو یه نیمکت تو یه جای خرابشده لعنتی و حتی نمیدونم کجام گشنمه و دارم یخ میزنم
به دوروبرم نگاه کردم فهمیدم زیر یه پلم لعنتی!من چجوری رسیدم اینجا
صدای پارس کردم یه سگو شنیدم بلند شدمو طرف صدا رفتم یه سگ پشمالو اون جلو زیر روشنایی وایساده بود
رفتم طرفش اون حتی به من حمله ام نکرد!سرشو نوازش کردم اون پرید رومو شروع کرد به لیس زدن صورتم
نمیتونستم جلو خنده هامو بگیرم که صدای یه نفر متوقفم کرد
"ادری؟این خودتی؟"
صدا اشنا بود رومو برگردوندمو با قیافه مربیم روبرو شدم اوه شعت الان؟اینجا؟وقت دیگه ایی نبود بیای دنبالم...؟
"و..ویکتور؟"نمیتونستم از زیر اون سگ پشمالو بیام بیرون واقعا سنگین بود
اون لبخند زدو سگ پشمالورو از روی من بلند کرد اون فقط 27 سالشه ولی مثل دخترش میمونم چون هر اتفاق بدی برام میوفته سریع خودشو میرسونه
با این حال بعضی وقتا واقعا اخلاقم باهاش بده
"تو چرا اینجایی"سرم پایین بودو صدام خیلی اروم بود ولی اون شنید
"خب من شنیدم چه اتفاقی افتاده به علاوه این بعد از ظهر رفته بودی تمرینو چند نفر ازت عکس گرفتن فمیدم ممکنه ویدیو تمرینتو برام بفرستی گفتم خودم بیام تا باهم تمرین کنیم بعد وقتی داشتی برمیگشتی انگار در حال گریه کردن بودی و بازم ازت عکس گرفته شده بعد از اون من زنگ زدم به برادرتو اون گفت تو یکیو زخمی کردی"
اون دیگه ادامه ندادو بازومو چسبیدو سعی کرد بلندم کنه...من از رو زمین بلند شدم همه جای بدنم خیس شده بودو تقریبا داشتم یخ میزدم