بعد این که پسرا تمریناتشونو تموم کردن به اصرار ویکتور و نایل مجبور شدم کلا تمرینو فراموش کنم و با پسرا بریم رستوران تا یه چیزی بخوریم
توی راه ویکتور همش سر به سر زین میذاشتو بهش میگفت که عاشقش شده و بعدش همشون میخندیدن و زین قرمز میشد ولی بزور میخندید خب اگه منم پسر بودم یکی بهم میگفت خیلی خوشگلی بیبی قرمز میشدم!
من دقیقا کنار در نشسته بودمو هریم اونورم بود خودمو بیشتر میچسبوندم به در تا بدنم باهاش تماسی نداشته باشه ولی انگار بی فایده بود
پسره پرو هر دفعه که خودمو میچسبوندم به در بیشتر نزدیک میشد
"میشه انقدر نچسبی؟"با عصباینت جوری گفتم که کسی جز خودش نشنوه
شونه هاشو انداخت بالا و نیشخند زد"اگه انقدر نچسبی به شیشه شاید رفتم یکم اونور تر"
میتونستم حس کنم صورتم از عصبانیت قرمز شده
"به هیچ وجه"رومو کردم اونورو به خیابونا نگاه میکردم که یه هوای داغی به گوشم برخورد کرد باعث شد تمام بدنم بلرزه
"یروز تسلیمم میشی!"اون نیشخند زد و با صدای کلفتش اینارو تو گوشم گفت بهش اهمیت ندادمو حواسم و جمع ماشینا کردم!
"رسیدیم"ویکتور با هیجان داد زدو سریع تر از همه با سگش پیاده شد
منم بلافاصله پیاده شدمو کنار ویکتور وایسادم
هری اخم کرده بود ولی تا چشم تو چشم شدیم سریع روشو اونور کرد پسره خود درگیر!
صدای کلی جیغ و شنیدم کلی فن داشتن میدویدن طرف پسرا و از بینشون اسم منم صدا میزدن
بادیگاردای پسرا و بادیگارد من جلوشونو میگرفتن و سعی میکردن نذارن بهمون نزدیک شن
یکیشون اسم منو صدا زد برگشتمو یه پسر بچه با موهای گندمی و چشمای ابی با یه عکس از من که روی یخ استودیوام وایساده پشت بادیگارده و سعی میکنه بیاد پیشم
من از بچه ها متنفرم ولی جدا از این یکی نمیشه گذشت!رفتم طرفشو لبخند زدم اونم جواب لبخندمو داد"هی چه خبر امضا میخوای؟"
اون با ذوق سرشو تکون داد ولی وقتی میخواستم عکسو ازش بگیرم گاردا منو ازش جدا کردنو پسر بچه زد زیر گریه"مکس لعنت بهت معلوم هست چیکار میکنی؟"سر گارد خودم داد زدم و یه لگدم زدم به پاش
"اخ...معذرت میخوام خانم ولی نمیتونین فنارو بغل کنین یا بهشون امضا بدین!"
بلا بلا بلا دلم میخواد لهش کنم!
ویکتور برامون حا رزرو کرده بود vip گرفته بود تا مزاحممون نشن!
خودمو پرت کردم روی یکی از صندلیا و به مکس چپ چپ نگاه کردم
نایل کنارم نشستو ویکتورم روبروم عجیب اینجا بود که تیلورم یه دفعه به جمع ما اضافه شد نمیشه این کنه بمیره؟
