Swish swish🎶
منو اتاک رفتیم پایینو وارد استخر شدیم ویکتور بهم منو دید ولی رومو اونور کردمو رفتم طرف جمع بچه های اسکیتجی جی یکی از بچه های گروه کنار دوس دخترش وایساده بود با دیدن منو اتاک داد زدو خندید"هعییی اینجارو برنده کوچولومون وارد میشوددد"بقیم دست زدنو خندیدن اتاک نیشخند زدو پشت کمرمو گرفتو منو حول داد طرف گروه فاعک من نمیخوام الان صحبت کنم"هی"لبخند زدمو جواب لبخندای مزحرف همشونو دادم
احساس کردم دستای اتاک از پشتم برداشته شدو جاش دستای بزرگ یه نفر دیگرو حس کردم بالارو نگاه کردمو نایلو دیدم اتاک اخم کرده بود"ببخشید میتونم پرنسسمو قرض بگیرم؟"
"او لالا ادری تو خوشبخت ترینی نایل واسه هیچ دختری از این کارا نکرده بود که برای تو میکنه"زین گفتو همه بچه ها خندیدن نایل چشم غره رفتو محکم بغلنم کرد راستش خوشحال بودم دلم برای بغلش تنگ شده بود
وزنمو انداخنم رو میز بزرگ و گردی که بچه ها دورش بودنو مشروبو ابمیوه میخوردن لعنتی منم میخوام
به دوروبر نگاه کردم هریو تیلورو دیدم حالم دیگه داره از اینا بهم میخوره واقعا چندشن(اقا به خودا بی احترامی نیییس*-*)
رومو سریع اومور کردم"عاااو عزیزم تو واقعا خوشگل شدی باورم نمیشه دوست پسر نداری"دوست دختر جی گفتو یه ذره از مشروبش خورد
جواب لبخندشو دادم"ممنونم خب فکنم به خاطره اینه که پسرا احمقن برای همینه دنبال من نمیان"(اعتماد به نفسو اعتماد به سقفو اعتماد به اسمونم رد کرده:/ دیگه فکنم اعتماد به درگاه خداست این:/خدام پوکر فیس شده الان:/)
همه خندیدنو هری نیشخند زد تیلور سریع دستشو گرفتو خودشو چسبوند بهش "مطمعنی؟"هری گفتو ابمیوم پرید تو گلوم
منظور داشت...فاعک
یوری سریع بحثو عوض کرد"ااام بچه ها...ا..ام منو..منو و..ویکتور میخواسیم یه خبری ...بدیم"کلمه اخرشو خیلی اروم گفت داشت با انگشتاش بازی میکرد
ویکتور دستشو انداخت پشت یوریو لبخند زد"ما قراره ازدواج کنیییم"و بعد انگشتراشونو نشون دادن یکی دهن من یکی دهن اتاک یکی دهن بقیه بچه ها تو زیر زمین تو چاه استخر بود...(ویکتور گیه)
همه سوت کشیدن و دست زدن برای اولین بار یوریو کشیدم بغلم و لبخند زدم"اوکی فکنم الان بتونم یکم بغلت کنم"اون خندیدو منم محکم بغل کرد
یکم بعد نصف بچه ها تو استخر بودن مخصوصا جی جیو دوست دخترش
از دید نایل...
همه بچه ها داشتن خوش میگذروندن به جز ادری اون و اتاک کنار میز وایساده بودنو حرفم نمیزدن ادری داشت به هری نگاه میکرد تازگیا خیلی بهش توجه میکنه و تا میبینتش سرخ میشه شاید ....اوه نه کام ان هری تیلورو داره ادری واسه چی باید عاشقش شه ولی...خب امکان دارهنیشخند زدمو رفتم پیش هری "هی رفیق ادری دیگه حوصلش از من سر رفته میتونی یه لطف بکنیو ببریش تو اب میدونی اون تنها نمیره و اتاکم از اب بدش میاد(دروغ گفت)منم میدونم که حوصله توام سر رفته(میدونه داره با تیلور حرف میزنه ولی یه جوری گفت که هری مجبور شه قبول کنه)از اونجایی که نمیخوام ادریم لباساش خیس شه اگه میشه تو قدت بلند تره ببرش تو اب"بهش چشمک زدم
"اوه اره حتما چرا که نه"اون یه لبخند بزرگ زدو رفت پیش ادری تیلور تعجب کرده بودو با اخم نگام میکرد"فقط حرفای برادرانه بود"یه لبخند گشاد زدمو اون روشو اونور کرد دختره ی...
از دید ادری...
کلم تو گوشی بود که دیدم از رو زمین بر داشته شدم "ه..هعی منو بزار زمین"به پایین نگاه کردمو دیدم هری با بالا تنه لخت در حالی که میخنده منو نگه داشته شعت اتاک داشت با چشمای گشاد نگامون میکرد لعنتی موهاش خیلی نرم بودن اون دوید طرف استخر"نگران نباش قراره فقط خوش بگذرونیم"جیغ زدم"من نمیخوام لباسااام خیس شه"اون انگار نه انگار حرفمو شنیده باشه از نرده ها اروم رفت پایین به خاطر قد بلندش من تو اب نبودم فقط پاهام بودن این حس خیلی خوب بودجیغ میزدمو میخندیدم یه دفعه جی جی و دوست دخترش که روی گردنش مثل منو هری نشسته بودن اومدن جلومون و ویکتوریا اب پاشید روم و خندید
جیغ زدمو دیگه برام مهم نبود لباسام خیس شده حالا میخواسم انتقام بگیرمسوم شخص...
بقیه پسرام پریدن تو اب ولی نایل رفت طرف اتاکو خم شد طرفش و نیشخند زد"کویین میتونم وقتتونو بگیرم"اتاک نیشخند زدو یه ابروشو انداخت بالا"کویین، ها؟خیلی خب فکنم بتونم یه ذره از وقتمو بهت بدم"نایل خندید دست اتاکو محکم گرفتو باهم پریدن تو اب اتاک جیغ میزد و میخندید و بعد رفت داخل اب نایل خندیدو رفت زیر اب تا پیداش کنه اتاک یه دفعه اومد بیرونو تمام ابو پاشید رو صورت نایل
از دید ادری...
منو هری دیگه موش اب کشیده شده بودیم اونا خیلی قوی بودنو همه ابو میریختن رومون خم شدم طرف گوش هریو محکم گرفتمش"اگه میخوای پدرتو در نیارم و رفتارمو باهات خوب کنم باید شکستشون بدی"هری نیشخند زد سریع سرشو اورد بالا حالا صورتامون جلو هم بود و دماغامون همدیگرو لمس میکردن"هر چی پرنسس بگه"همم دیگه کم کم داره از این لغب خوشم میادهری محکم رونامو چسبید باعث شد خجالت بکشم رفت جلو ویکتوریا شوکه شد چون من یه دفعه همه ابو خالی کردم رو صورتش زدم رو شونه هری"حالا!"داد زدمو اون رفت زیر اب صدای خنده ها و جیغ جیغ کردنای جی جی و ویکتوریا از بیرون اب میومد خندیدمو تمام حباب تو دهنم رفت بیرون سریع دهنمو بستم و با دهن بسته خندیدم هریم همینکارو کردو تو اب لبخند زد اون خیلی پرستیدنی شده بود اوه اون چشمای سبزو پرستیدنیش...
اتفاقی که افتاد باعث شد شوکه شم چون لبای نرمش رو لبام بودو داغی لباشو از همون زیر اب حس میکردم نمیدونم چه غلطی بود که کردم اما جواب بوسش و دادم یه دفعه کشیدم عقبو سرفه کردم شعت هوا کم اورده بودم هری منو کشوند گوشه استخرو کشوندم بیرون افتادم رو شونشو شروع کردم به سرفه کردن برای کمی هوا تلاش میکردم بلاخره حالم بهتر شدو بدنم یخ شد دستای هریو محکم چسبیدم"حالت خوبه؟من باید به نایل بگم من..من معذرت میخوام..."دستاشو محکمتر چسبیدم"ت..تو ...ب..به هیچکس نمیگی"با اخم نگاش کردم "ولی محض رضای فاک اون دیگه چی بود"اون نیشخند زدو دستامو ول کرد و از استخر بیرون رفت بیشعور!-_-