"سلام، من ریوْ ام. الآن در دسترس نیستم ولی برام پیام بذار. و اگه تو هری هستی، دوستت دارم."
"ریو؟"
"ریو؟"
"جوابمو بده لعنتی."
"سلام، من ریو ام. الآن در دسترس نیستم ولی برام پیام بذار. و اگه تو هری هستی، دوستت دارم."
"تو نمردی ریو، من میدونم اونجایی."
"سلام، من ریو ام. الآن در دسترس نیستم ولی برام پیام بذار. و اگه تو هری هستی، دوستت دارم."
"زمان زیادی گذشته ریو. و تو هنوز تلفنتو برنداشتی."
"سلام، من ریو ام. الآن در دسترس نیستم ولی برام پیام بذار. و اگه تو هری هستی، دوستت دارم."
"اولین بار که همو دیدیم یادته، ریو؟ یادته؟ اولین باری که همو بوسیدیم یادته؟"
"اولین بار که عشق بازی کردیم یادته، ریو؟ یادته؟ اولین بار که بهت گفتم مال منی رو یادته؟"
"همه ی اینا رفته، مگه نه؟ همش رفته، ایو"
Mahshid.
YOU ARE READING
the phone booth ➳ h.s. (persian translation)
Short Storyروح تنهایی که خودش رو توی باجه تلفن حبس میکنه و شروع میکنه به زنگ زدن به خواهر دوقلوی دوست دختر مرده اش.