ii

332 62 3
                                    

"سلام، من ریو ام. الآن در دسترس نیستم ولی برام پیام بذار. و اگه تو هری هستی، دوستت دارم."

"سلام ریو، دوستت دارم."

بوق...

بوق...

"سلام، من ریو ام. الآن در دسترس نیستم ولی برام پیام بذار. و اگه تو هری هستی، دوستت دارم."

"من سردمه، ریو. اینجا از همین الان زمستونه و من فقط پیژامه هامو پوشیدم. من خودمو حبس کردم، ریو. خودمو توی باجه ی تلفن حبس کردم."

بوق...

بو-

"سلام؟"

"ریو؟"

"زنگ زدن رو تموم کن، هری. ساعت دو صبحه. من خسته‌ام."

"ریو؟"

"نه، من الی ام."

Mahshid.

the phone booth ➳ h.s. (persian translation)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang