21

1.9K 266 42
                                    

ت_ و تو حق هیچ گونه اعتراضی نداری .... چون من میتونم بهت مدارک رو نشون بدم و ثابت کنم که میتونم به پلیس لوت بدم .....نظرت چیه ؟
ناخن هاشو داخل پاهاش فرو میبرد هیچ نظری نداشت ...قلبش تند تر از هر لحظه میزد و انگشتای دستش از فشار زیاد به سفیدی میزد
با صدای تقریبا دو رگه گفت
ه_مدرک رو نشونم بده اونوقت میتونم تصمیم بگیرم
ت_خیلی خب با من بیا
بلند شد و سمت پله ها رفت
هری نفس عمیق میکشید و دستاشو داخل موهاش فرو میبرد
پشت سر تس حرکت کرد و از پله ها بالا رفت
اونجا دو تا اتاق بود
تس در سمت راست رو باز کرد و داخل اتاق شد
هری در رو پشت سرشون بست و برگشت و به محض برگشتنش تس رو دید که یه فلش تقریبا کوچیک رو دستش گرفته بود
ت_میخوای ببینیش؟
و بعد سمت لب تاب خم شد و فلش رو وصل کرد
کمی عقب رفت . با چشماش به هری اشاره کرد تا به لبتاب نزدیک بشه
ه_اگه مدرکی در کار نباشه قسم میخورم خونتو میریزم
ت_نترس .... مدرک رو دارم ..... خیلی وقته که ردتو می گرفتم و زیر نظرم بودی
هری سمت لبتاب رفت و خم شد
ویدیو روی صفحه لبتاب پخش شد
هری چشاشو ریز کرد و با دقت بیشتری نگاه کرد
همون لحظه صدای زوزه ای پخش شد و مو به تن هری سیخ شد
هری تصویر گرگی رو میدید که با بیرحمی لاشه ی دختر جوونی رو به دندون گرفته و سمت درخت حرکت میکنه و بعد از اون بوووووممممم لاشه ی اون دختر الان تکه تکه شده و داخل شکمش بود .
تمام محتویات معدش بالا اومد
خودش رو نگه داشت . حالش بد شده بود
برگشت و به تس که با نیش خند چندشی نگاش میکرد نگاه کرد
ه_از کجا معلوم این منم ؟
تس _ادامشو ببین
هری سرشو برگردوند و دوباره به صفحه لبتاب خیره شد
گرگ کم کم خوابش برد و روی زمین بیهوش شد
دقیقه های بالای صفحه با سرعت میگذشت و نشون میداد که فیلم داره به تندی میگذره
کم کم بدن گرگ به رنگ کرمی تغییر میکرد و به بدن انسان تبدیل میشد
دیگه اثری از موهای مشکی و جثه ی بزرگ و سیاه درکار نبود
اون حالا بدن یک انسان بود . موهای بلندش . پاهای بلندش . بدن کاملا برهنش . و خون رو دستاش
اون بهوش اومد
به سرعت بلند شد و رو زمین نشست
به دستاش نگاه کرد و بعد از اون به لباس پاره پاره ی اون دختر نگاه کرد
به استخونای روی زمین خیره شد و بغضش ترکید
بدن هری بعد از دیدن اشکای خودش لرزید
اون واقعا یک مدرک داشت ......

Louis pov :

_خیلی خب فکنم دیگه کاملا فهمیده باشید چی میگم تا قبل از اینکه خونه برسم میخوام همه چیز اماده باشه شراب قرمز و سفید و لیوان رو روی میز بچینید دیگه توضیح نمیدم
امروز قراره چند نفر رو دعوت کنم و از دلشون در بیارم
درست حدس زدید
از دیروز تا الان سر این موضوع ارامش نداشتم
کلید ماشین رو برداشتمو سمت خونه ی نایل حرکت کردم
.
.
.
.
.
.
.
ن_هی بادی چخبر از این ورا ؟
_نایلر .... شما باید با من بیاید
ن_یادم میاد تو کلاس اول بهم یاد دادن سلام واجبه
_عاح تمومش کن نایل .....
ن_خیلی خب حالا..... کجا باید بیام ؟ و چرا ؟
_خودتون میبینید فقط الان باید بریم سراغ هز و لیامو و زین .
ن_هز؟
_همون هریه خودمون
ن_از کی تا حالا بهش میگی هز؟
_...........
ن_چرا ساکتی؟
_میشه بریم ؟ دیر شد
ن_خیلی خب ولی یادت نره جوابمو ندادی
_تمومش کن نایل
سوار ماشین شدیمو به سمت خونه ی لیام حرکت کردیم
.
.
.
.
.
.
.
.
ل_ببین کیا اینجان ......
ن_لی زود باش بیا بریم لویی کارمون داره
ل_چی کارمون داری لوبر؟
_دهنتو ببند لی ..... صدبار گفتم اسمم رو لوبر صدا نزن .
ل_خب اسمت برازندته
ن_راس میگه .... شایدم باید صدات کنیم اسمال (smol)
ل_خب دیگه بس کنید
_راس میگه بیاید برین سراغ زین و هز
ل_هز؟
_همو.....
ن_هری خودمونو میگه
ل_چرا هز خب؟
ن_چون به سوال منم ج نداد
.
.
.
.
.
.
.
.
ز_سو وی پیس اف د نیبرزززززز
ل_ای کوفتتتتتتت
ز_وات د  ..... شما.... اینجا چیکار میکنید
ن_از اون حموم لعنتی بیا بیرونننننننن بخار گرفت همه جارو
ز_از حموم برید بیروننننن
_انگار چیزایی که داره رو ما نداریم :|
ن_ن باو میترسه بفهمیم دو جنسست
ز_شات د فاک اپ ناییییییی
ل_اون باسن لعنتیتو تکون بده بیا بیرون
ز_میخوایم بریم خاستگاری؟
ن_اره میخوایم بالاخره برای اون دیکت صاحاب پیدا کنیم
ز_راستی نای رابطت با پیتزات چطوره حامله نشده هنو ؟
_تا یک دقیقه دیگه خفه نشید میام همتونو ......
ل_عههه عههههه بچه هست اینجا نگو زشته .....
ن_بیاید بریم .... زین از اون تو بیا بیرون اماده شو ما منتظریم
ز_باشه برید میام

نیم ساعت بعد .......

زین در ماشین رو باز کرد و بی توجه به قیافه ی عصبی نایلو لیامو لویی تو ماشین پرید و گوشیشو بیرون اورد و خودشو مشغول نشون داد
ل_حیف اون باسنت که قراره تا چند ساعت دیگه قشنگ صاف بشه
زین هول شد و سرشو بالا اورد
ز_عههههه یعنی میخوای چیکار کنی؟
ل_میخوای بهت نشونش بدم؟
ن_زین .... یکم دیر تر میومدی .... داشتی شیو میکردی ؟ میگفتی لویی میومد کمکت
لویی چپ چپ به نایل نگاه کرد
_زین دفعه اخر بود که انقد منتظرمون گذاشتی ....دفعه بعدی دیگه منتظرت نمیمونیم
ز_خیلی خب نمیدونم شما چ نتظاری دارید کسی که از حموم در میاد انقد سریع حاضر بشه
ل_بریم دنبال هز
لویی از اینه به پشتش که لیام نشسته بود چپ چپ نگاه کرد
ز_هز کیه ؟
ن و ل _ همون هریه خودمون
ز_این اسم چیه گذاشتید روش؟
ن_لویی گذاشته
ز_اونوقت چرا ؟
ل_ب ما هم نگفت
_خیلی خب ساکت شید
از ماشین پیاده شدن و به سمت کلبه حرکت کردن
در کلبه باز بود
ل_اینجارو .... فک کنم میدونسته قراره بیایم دنبالش
وارد کلبه شدن
دور خونه رو گشتن ولی خبری از هری نبود
ز_هی اینجارو ... یه کتاب رو میزه
همشون به سمت زین برگشتن .... یه کتاب قهوه ای رنگ .....
زین صفحه هارو ورق زد
ز_داستان زیادی نوشته ... بزارید یکیشو بخونم
ز_دست خودم نبود .... من فقط هر روز جون خیلی هارو میگرفتم .... بدون اینکه خودم بخوام ..... هر شب ...راس ساعت ۱۲ ..... ساعتی که ازش متنفرم ..... ساعتی که زندگیمو مثل تاریکی شب سیاه میکنه ..... ساعتی که تو اون زمان خیلیا جونشونو از دست میدن ...... ساعتی که یک انسان دلسوز .... تبدیل میشه به یک گرگ بیرحم وکثیف .... گرگی که حتی درونش از اسمون شب هم تاریک تره ..... از گرگ استایلز متنفرم .... اره از خودم متنفرم .....
کتاب از دست زین افتاد مستقیم به صورت وحشت زده ی پسرا نگاه کرد
_ن.....نمیتونه .... ام....امکان داشته ...باشه

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

هری بدبخت شد 😦
فحش به من ازاده 😂😂😂
این قسمت چطور بود ؟
نظرتون چیه ؟

Wolve [L.S]Where stories live. Discover now