با بی حوصلگی دستتشو توی موهاش کشید و به تلوزیون روبروش خیره شد
هیچی از تصاویر جلوش سر در نمیاورد فقط سعی میکرد به این فکر کنه که اگه نتونن موفق بشن ممکنه چه اتفاقی براش بیفته
پلکاشو برای مدتی روی هم فشار داد
سوزش چشماش باعث شد اشک توی چشماش حلقه بزنه
صدای لویی دقیقا کنار سرش باعث شد هری چشاشو باز کنه
ل_خوابت میاد؟
سرشو چرخوندو به لویی که دقیقا کنارش نشسته بود نگاه کرد
اخمای پسر کناریش تو هم رفت وبا گیجی پرسید
ل_تو گریه کردی؟
سرشو چرخوندو انگشت اشارشو روی پلکاش کشید تا از تجمع اشک توی چشماش جلوگیری کنه
_نه ..... فقط چشمام میسوزه
ل_اوه ....این نشونه ی این نیست که خوابت میاد ؟
_شاید ...
ل_برو بخواب هری ...... فردا کلی کار داریم
_اما من نمیخوام الان بخوابم
ل_لج بازی رو بزار کنار هری فردا روز مهمیه نباید خواب بمونی
_لج بازی نمیکنم لو.....من فقط حس خوابیدن ندارم
ل_چطوره برات قصه بگم ؟ یا ..شایدم برات اهنگ بخونم ؟
کاملا معلوم بود که لویی داشت مسخرش میکرد اما هری کیه که از این چیزا لذت نبره ؟
_قبوله
لویی ابروهاشو بخاطر شوکه شدن بالا انداخت
ل_یعنی .....منظورت اینکه مشکلی نداری برات اهنگ بخونم ؟
هری دستاشو روی دسته ی مبل گذاشتو سرشو رو دستاش گذاشت
به لویی که رو مبل کناریش نشسته بود نگاه کرد و سرشو تند تند به معنیه نه تکون داد
ل_خیلی خب ... اگه این باعث میشه بخوابی چرا که نه فقط از الان بگم صدام بقدری خوب نیست که فکرشو میکنی ....حتی ممکنه باعث بشه از خواب زده بشی
هری خندید و سرشو تکون داد
_امادم که بشنومش
لویی شونه هاشو بالا انداخت و بعد از کمی سرفه کردن اروم شروع کرد به خوندن اهنگ مورد علاقش The night we met .I am not the only traveler
Who has not repaid his debt
I've been searching for a trail to follow again
Take me back to the night we met
با دقت به لباش که این کلمات زیبا ازش بیرون میومد نگاه کردم .... صدای ارامش بخشش تو گوشم میپیچید و باعث میشد چشام اروم روی هم قرار بگیره .....جلو خودمو میگرفتم تا خوابم نبره ....نمیخواستم صداش محو بشه
And then I can tell myself
What the hell I'm supposed to do
And then I can tell myself
Not to ride along with you
لبخندی زد و ابروهاشو بالا انداخت ...لباشو خیس کرد و اروم شروع کرد به خوندن
I had all and then most of you
Some and now none of you
Take me back to the night we met
I don't know what I'm supposed to do
Haunted by the ghost of you
Oh, take me back to the night we met
زل زد تو چشام و اروم تر از قبل زمزمه کرد....
سرمو رو شونش که نزدیک به مبل بود گذاشتم و از فاصله ی نزدیک تری به چشاش خیره شدم
When the night was full of terrors
And your eyes were filled with tears
When you had not touched me yet
Oh, take me back to the night we met
انگشتاش رو صورتم جا گرفت و اروم موهای اشفتمو کنار زد .... انگشتاشو روی تمام اجزای صورتم کشید در اخر روی لبهام نگهش داشت
I had all and then most of you
Some and now none of you
قلبم تند تند میزد و حس میکردم لبام قراره ذوب بشن...
Take me back to the night we met
I don't know what I'm supposed to do
نگاهش ازلبام جدا نشد و به چشام نگاه کرد ....سرمو نزدیک بردمو منتظر موندم تا عکس العملی نشون بده .....جلو اومدو سرشو سمت راست کج کرد و لباشو اروم رو لبهام قرار داد و بوسه ی لذت بخش و گرمی رو لبام گذاشت و لباشو باز کرد و رو لبام زمزمه کرد
Haunted by the ghost of you
Take me back to the night we met
سرشو ازم دور کردو تو چشام که اروم باز کردم خیره شد
_i will take you back .....
زیر لب گفتمو سرمو زود پایین انداختم
گونه هام داغ شده بود و میدونستم که قرمز شده
لویی بلند شد و دستشو رو دستم گذاشت
ل_هوف.....من ... من خوابم میاد .... میرم بخوابم ....شبت خوش هز
برگشت و اروم از پله ها بالا رفت
نفسمو با سرعت بیرون دادم و خودمو رو مبل پرت کردم .... باورم نمیشد که بوسیدمش ....این اتفاق افتاد ..... و شاید......شاید این بهترین لحظه ای بودکه توی این چند سال تجربش کردم .....
سرمو رو مبل گذاشتمو چشامو بستم ....بدون اینکه بخوام خودمو کنترل کنم صدای لویی تو سرم اکو شد و دنیای اطرافم سیاه .......________________________
ل_هی هری بلند شو ....
سرمو با بیحوصلی برگردوندم
ل_استایلز ......بلند شو .... دیر شد
چشامو محکم تر بستم
_نمیتونم چشامو باز کنم ....خوابم میاد
ل_شاید بتونم کمکت کنم بلند بشی
بعد از چند ثانیه سنگینی چیزی رو روی بدنم حس کردمو بعد پاهایی که دور کمرم قلاب شد
یکی از چشامو باز کردمو به لویی که تقریبا روی من نشسته بود و سعی میکرد قلقلکم بده نگاه کردم
_متاسفاته یا خوشبختانه قلقلکی نیستم
ل_عاح......خب پس ....از روش دیگم کمک میگیرم
سرشو خم کرد و رو گردنم نفس کشید
موهامو گرفتو با انگشتاش باهاشون بازی کرد
ل_بلند نمیشی هزا ؟ .....میخوای خودم بلندت کنم ؟ ......روش های خوبی تو ذهنمه .... میخوای بهت نشونشون بدم ؟
اخمامو تو هم کردمو سعی کردمو گردنمو که نفس های داغ لویی بهش میخورد رو ازش دور کنم
ل_اوکی هارولد ..... خودت خواستی
سرشو تو گردنم فرو بردو خیسی و داغی مایعی رو که رو گردنم در حال حرکت بود حس کردم
و بعد از اون درد بدی که تو گردنم پیچید
_عاح فاک لویی داری چیکار میکنی؟
چشامو باز کردمو به سر لویی که تو گردنم بود نگاه کردم
سرشو دور کردو شونه هاشو بالا انداخت
ل_میخواستم بهت نشون بدم که میتونم بیدارت کنم
_نه با گاز گرفتن گردن مردم
ل_مردم ؟
_......
از روم بلند شد و دستشو اروم تو موهاش کشید و سمت اشپز خونه حرکت کرد
ل_به حق چیزای نشنیده
و بعد از اون توی اشپزخونه غیبش زد
بلند شدمو سرجام نشستم دستمو رو گردنم که خیس بود کشیدم
و بعداز اون میتونستم جای دندونای لویی رو رو گردنم حس حس کنم
کاش میشد این دندونا تا ابد رو گردنم قرار بگیره.*************************
Awww first kiss😍
میدونم میدونم یکم دیر شد
واقعا متاسفم چون واتپدم هر کار میکردم اپدیت نمیشد و چیزی رو پابلیش نمیکرد
دادم به دوستم برام درست کنه و اونم گفت که از اکانتمه و مجبور شد اکانتمو چک کنه و فهمید چون ایمیلم از کار افتاده بود اینجوری شده بودعاشقتونم💙💚
YOU ARE READING
Wolve [L.S]
Werewolfمن آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن و اسیب زدن به اطرافیانم قسمتی از وجودم شده من انسانی ام از جنس تاریکی گرگها به کسي رحم نميکنن ميکنن؟ حتی وقتی مقابل چیزی قرار بگیرن ازش...