51

1.4K 158 47
                                    

هری درحالی که استرس داشت و مدام دور خونه میچرخید به پیامی که رو صفحه گوشیش خودنمایی میکرد خیره شده بود .

ه_یعنی کی میتونه باشه .....

هری به لویی که تقریبا از خستگی داشت بیهوش میشد نگاه کرد .

ل_چی گفته ؟

ه_"به زودی قراره ببینمت ....خوشحال میشم اگه عضوی از بند ما بشی ."هرکی که هست منو میشناسه و ازم خواسته بهش ملحق بشم .

ل_هز .... میشه بیای بخوابی و به اون پیام توجه نکنی؟

هری وقتی لویی رو که با چشمای ابیه خستش نگاش میکرد دید نتونست قبول نکنه و کنارش دراز نکشه .

ه_تو واقعا زیبایی .

هری رو موهای لویی زمزمه کرد و سرشو بوسید .

ل_من باید ته ریشامو بزنم .

ه_تو همه جوره زیبایی.

ل_اممم .... یه چیزی بگو که ندونم.

هری چشماشو بست و روی موهای لویی رو بوسید و خندید .

ه_همیشه هم بوی خوب میدی .

ل_انقد ازم تعریف نکن هز .... تو خودت به معنای کامل فوق العاده ای ...

ه_نیستم .

ل_هستی

ل_تو تقریبا زیبا ترین پسری هستی که تا به امروز دیدم ...... تو چشمای سبز گیرایی داری که تا چند ماه داشتم کابوسشو میدیدم . تو موهای تقریبا بلند و حالت دار داری که وقتی لمسشون میکنی از نرمی زیادیش به وجد میای . تو لبای نرم و صورتی و خوش فرمی داری که دوست دارم مدت ها لبامو روش بزارمو اونارو ببوسم . تو بدن بی نظیری داری طوری که وقتی لباستو در میاری دوست دارم کل بدنتو لاو بایت بزارم .....تو پاهای کشیده ای داری که هیچ پسری همچین پای زیبا و کشیده و خوش فرمی مثل تو نداره . تو بی نقصی هری ....چطور میتونی انقدر بی نقص باشی؟

لویی دستاشو رو تتوی پروانه ی هری کشید و با بغض ساختگی زمزمه کرد .

ل_نمیتونم صبر کنم تا روزی که برای تو بشم .

هری تقریبا از گرمای زیادی و حرارتی که تو بدنش بوجود اومده بود ناله کرد و صورت لویی رو قاب گرفت و لویی رو بلافاصله سمت خودش کشید و لباشو طولانی بوسید .

ه_نمیخوام قولی که دادمو زیر پا بزارمو باکرگیتو الان بگیرم پس میتونم از طرفت یه بلو جاب داشته باشم؟

هری رو لبای لویی زمزمه کرد و لبخند زد وقتی لویی دستشو سمت شلوار هری حرکت داد .

ل_خیلی وقته منتظر این لحظه ام.

به هری نگاه کرد و همون جور که خم میشد شلوار هری رو از پاش بیرون کشید و دستاشو روی باکسر هری که تقریبا دیک سفت شدش داشت ازش بیرون میزد کشید .

Wolve [L.S]Where stories live. Discover now