هری درحالی که استرس داشت و مدام دور خونه میچرخید به پیامی که رو صفحه گوشیش خودنمایی میکرد خیره شده بود .
ه_یعنی کی میتونه باشه .....
هری به لویی که تقریبا از خستگی داشت بیهوش میشد نگاه کرد .
ل_چی گفته ؟
ه_"به زودی قراره ببینمت ....خوشحال میشم اگه عضوی از بند ما بشی ."هرکی که هست منو میشناسه و ازم خواسته بهش ملحق بشم .
ل_هز .... میشه بیای بخوابی و به اون پیام توجه نکنی؟
هری وقتی لویی رو که با چشمای ابیه خستش نگاش میکرد دید نتونست قبول نکنه و کنارش دراز نکشه .
ه_تو واقعا زیبایی .
هری رو موهای لویی زمزمه کرد و سرشو بوسید .
ل_من باید ته ریشامو بزنم .
ه_تو همه جوره زیبایی.
ل_اممم .... یه چیزی بگو که ندونم.
هری چشماشو بست و روی موهای لویی رو بوسید و خندید .
ه_همیشه هم بوی خوب میدی .
ل_انقد ازم تعریف نکن هز .... تو خودت به معنای کامل فوق العاده ای ...
ه_نیستم .
ل_هستی
ل_تو تقریبا زیبا ترین پسری هستی که تا به امروز دیدم ...... تو چشمای سبز گیرایی داری که تا چند ماه داشتم کابوسشو میدیدم . تو موهای تقریبا بلند و حالت دار داری که وقتی لمسشون میکنی از نرمی زیادیش به وجد میای . تو لبای نرم و صورتی و خوش فرمی داری که دوست دارم مدت ها لبامو روش بزارمو اونارو ببوسم . تو بدن بی نظیری داری طوری که وقتی لباستو در میاری دوست دارم کل بدنتو لاو بایت بزارم .....تو پاهای کشیده ای داری که هیچ پسری همچین پای زیبا و کشیده و خوش فرمی مثل تو نداره . تو بی نقصی هری ....چطور میتونی انقدر بی نقص باشی؟
لویی دستاشو رو تتوی پروانه ی هری کشید و با بغض ساختگی زمزمه کرد .
ل_نمیتونم صبر کنم تا روزی که برای تو بشم .
هری تقریبا از گرمای زیادی و حرارتی که تو بدنش بوجود اومده بود ناله کرد و صورت لویی رو قاب گرفت و لویی رو بلافاصله سمت خودش کشید و لباشو طولانی بوسید .
ه_نمیخوام قولی که دادمو زیر پا بزارمو باکرگیتو الان بگیرم پس میتونم از طرفت یه بلو جاب داشته باشم؟
هری رو لبای لویی زمزمه کرد و لبخند زد وقتی لویی دستشو سمت شلوار هری حرکت داد .
ل_خیلی وقته منتظر این لحظه ام.
به هری نگاه کرد و همون جور که خم میشد شلوار هری رو از پاش بیرون کشید و دستاشو روی باکسر هری که تقریبا دیک سفت شدش داشت ازش بیرون میزد کشید .
YOU ARE READING
Wolve [L.S]
Werewolfمن آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن و اسیب زدن به اطرافیانم قسمتی از وجودم شده من انسانی ام از جنس تاریکی گرگها به کسي رحم نميکنن ميکنن؟ حتی وقتی مقابل چیزی قرار بگیرن ازش...