عاححح این ویدیو منو از نظر روحی در ۸۵ پوزیشن مختلف به فاک داد 😭😭😭
***
نایل هوران.
قبل از اینکه شروع کنم میخوام بدونی که من واقعا نمیخواستم تو توی این لیست باشی نایلر.ولی خب من اینو به خودم مدیونم که یه بار واسه همیشه با شما و با خودم روراست باشم.
همونجوری که من باید با تو روراست می بودم لویی...
دوستی ما شروع باحالی داشت.یکی از همون روزایی که ایدن اومده بود کافه ما داشتیم با هم حرف میزدیم که تو اومدی تو و نصف چیزایی که توی منو بود رو سفارش دادی.
من و ایدن با تعجب نگاهت کردیم و تو هم با بیخیالی خندیدی.
میدونی من از روی رنگ موهات و لبخندت میتونستم حدس بزنم چه شخصیت پر انرژی داری و با خودم فکر کردم این دقیقا همون چیزیه که الان تو زندگیم نیاز دارم.
پس این شد شروع یه دوستی.دوستیی که پایداری چندانی نداشت.
همونطور که گفتم در واقع شروع رابطه ی تو و ایدن یه پایان بود واسه رابطه ی دوستی ما.ولی برخلاف ایدن تو هنوزم باهام حرف میزدی و من باهات بیشتر احساس راحتی میکردم.
تو حتی یکی از بزرگترین رازهای منو که به هیچکس نگفته بودم میدونستی.
چه رازی؟
با دیدن اون نیمکت گوشه ی پیاده رو تصمیم گرفتم همونجا بشینم.
چیز جالبی که راجب این تیپ ها هست اینه که از وقتی دارم بهشون گوش میدم تقریبا تمام خاطراتم با لویی از جلوی چشمام رد میشن.
تک تک مکانهایی که اونو قبلا اونجاها دیدم.مثل همینجا روی این نیمکت.
و من الانم میتونم اونو روی این نیمکت با فاصله ی کمی از خودم ببینم که نشسته و داره توی یه دفترچه چیزایی مینویسه.و حواسش به اطرافش نیست.
فلاش بک
با دیدن لویی روی اون نیمکت که اصلا حواسش نبود لبخند خبیثانه ای زدم و تصمیم گرفتم بترسونمش.
پاورچین پاورچین نیمکت رو دور زدم و از پشت بهش نزدیک شدم.
یه لحظه به ذهنم رسید ببینم چی داره مینویسه ولی سریع این فکرو از خودم دور کردم.من هیچوقت اینجوری بهش بی احترامی نمیکنم.
أنت تقرأ
The Reasons Why
أدب الهواةمن از اینکه دارم میمیرم ناراحت نیستم. با وجود این آخرین چیزی که حس کردم اشکام بودن. Cover by : @itsCipher