گاهی اوقات یادداشت های کوچکی با دست خط خودم گوشه و کنار میز تحریر یا چسبیده به دیوار اتاقم پیدا میکنم.
به تاریخ چند روز قبل، از نویسنده ای کاملا غریبه.
چرا هر روز صبح که از خواب بیدار میشم، آدم توی آیینه رو نمیشناسم؟
این بزرگ شدنِ یا غرق شدن؟
KAMU SEDANG MEMBACA
جهان آشفته زویا
Nonfiksiگاهی حس میکنم توی جمجمه ام خالیه. بس که افکاربار بار ها توی سرم میپیچن و عذابم میدن.
نویسنده غریبه
گاهی اوقات یادداشت های کوچکی با دست خط خودم گوشه و کنار میز تحریر یا چسبیده به دیوار اتاقم پیدا میکنم.
به تاریخ چند روز قبل، از نویسنده ای کاملا غریبه.
چرا هر روز صبح که از خواب بیدار میشم، آدم توی آیینه رو نمیشناسم؟
این بزرگ شدنِ یا غرق شدن؟