"لویی لطفا...کام آن."
"هری، برای بار پنجاهم، نه."
"بار پنجاهم نیست...این...سومیه. آره سومین باره."لویی از روی عصبانیت آه کشید و از روی تخت بلند شد،رفت،پسر مو فرفری رو با خودش تنها گذاشت.
.
KAMU SEDANG MEMBACA
Baby Daddy {Larry*Mpreg*Short Story}[Persian Translation]
Fiksi Penggemar"من میخوام بچه داشته باشم..." "نه،نمیخوای." هری میخواست که پدر بشه و لویی نمیخواست،اما همیشه اون اتفاقی نمیوفته که لویی میخواد. *Written by @velvetfrnk *
0.1
"لویی لطفا...کام آن."
"هری، برای بار پنجاهم، نه."
"بار پنجاهم نیست...این...سومیه. آره سومین باره."لویی از روی عصبانیت آه کشید و از روی تخت بلند شد،رفت،پسر مو فرفری رو با خودش تنها گذاشت.
.