_... و این، زیباترین خلقت من هست. ماه ها کار و تلاش و این... این انسانه. پس زانو بزنید
خدا گفت و فرشتگان از ردیف اول شروع به زانو زدن جلوی آدم کردند.
ابلیس با حیرت به خدای خودش نگاه کرد. خدایی که هزاران سال پرستیده بود.
نگاهش به سمت فرشتگانی رفت که جلوی انسان به زانو دراومده بودن.
_زانو بزن
اون صدای خدارو شنید و بخاطر صدای زیبای اون پاهاش سست شد و آماده بود تا زانو بزنه.
زانوش داشت به زمین نزدیک میشد و اون در این حال داشت به انسان نگاه می کرد ولی اون واقعا باید جلوی همچین موجودی زانو میزد؟
_نه
ابلیس گفت و هم همه میون فرشته ها اوج گرفت. چون ابلیس از خدای خودش سرپیچی کرده بود.
_من زانو نمیزنم
این فف دومه که زیام و لری باهمه 😂
از این حمایت کنید، نمیدونم شاید اینو دیرتر آپدیت کنم
نظر و ووت یادتون نره❤️💛
مخلص
_sx💙
YOU ARE READING
Original Sin (larry)(ziam)
Fanfictionگناه اصلی چیه؟ پسری که عاشق یه پسر دیگه میشه یا خدایی که حس عشق رو به اونا داده