من هم دوست دارم...

511 137 104
                                    


...دوست دارم توی توییتر بگم «لاک زدم ^___^» و دویست نفر فیو کنن، سی نفر ریتوییت. یکی کامنت بذاره «عجیجه دل خودمی دخمل ژون!» یکی دیگه اموجی بوس بفرسته.

منتهی دوست ندارم بشینم ده هزار نفرو فالو آنفالو کنم یا عکس داف بگیرم هر روز پروفایل عوض کنم که فالوور جذب بشه. ترجیح می‌دم جای این همه وقت گذاشتن برای یه دل‌خوشی نموندنی بی‌ارزش برم چهارتا کتاب بخونم.

...دوست دارم وقتی ناراحتم، یه سیگار آتیش کنم، کلاه سوییتشرتم رو بندازم روی سرم، توی هوای سرد نصفه شب قدم بزنم در حالی که هندزفری یه آهنگ غمگین خارجی توی گوشم پخش می‌کنه، قدم بزنم تا بالای یه پل بلند و از اون جا به پایین نگاه کنم و فکر کنم...

اما خوب سیگار برای بدن ضرر داره و من هنوز جوونم و آرزو دارم! سوییتشرت هم ندارم. کلاه سوییتشرت رو هم روی روسری ساتن بندازی خیلی مسخره میشه. نصفه شب هم نمیذارن برم بیرون، تازه برم هم اون ساعت شب قطعا یکی خفتم می‌کنه کلیه‌هام رو درمیاره ببره بفروشه :/
توی ترک هندزفری هم هستم چون داره به گوش و اعصابم آسیب میزنه.
پس وقتی ناراحتم روی تختم کز می‌کنم و اون قدر خودم رو می‌خورم تا یادم بره.

...دوست دارم مثل این سریال‌ها وقتی یکی پرش به پرم گیر می‌کنه دهنش رو صاف کنم. توی خیابون دعوا راه بندازم و سر و صورتم خونی بشه و کارم به کلانتری بکشه، یهو دیدی شب هم همون جا خوابیدم یا با به موادفروش آشنا شدم و...

ولی خوب از اون جایی که من تا مجبور نباشم از تختم هم پایین نمی‌آم ته تهش مامانمه که با جمله‌ی دوست داشتنی «این هم زندگیه تو داری؟» بهم صبح به خیر میگه و بدین ترتیب می‌رینه به هیکلم! و بعد وقتی در طول روز مثل ریده شده ها برخورد می‌کنم می‌گه من «ناسازگار» و «ناهنجار»م ولی خوب هنوز اون قدر پست نشدم که مامانم رو بزنم تا کارم به کلانتری بکشه! حتی ترجیح می‌دم کلاً اعتراض هم نکنم چون بعدش زندگی رو از چیزی که هست هم زهرمارتر می‌کنه.

جز مامانم فقط استادهای دانشگاه هستن که پرشون به پرم گیر می‌کنه ولی اگر بخوام یک کلام اعتراض به ایکسشعرجات‌شون بکنم اون ترم رو افتادم!
پس ترجیح می‌دم فقط تحمل کنم همه پرشون رو به پرم گیر بدن و رد بشن! بالاخره یه روزی میاد که یه نفر هم مجبور میشه من رو تحمل کنه!

...دوست دارم برم یه رستوران لاکچری تا با یه نفر درباره به موضوع مهم حرف بزنم بعد به توافق نرسیم من عصبانی بشم و داد بزنم و غذاهای روی میز رو ول کنم برم!

ولی اولاً اصلا موضوع مهمی توی زندگی من وجود نداره! وجود هم بیاد توی تلگرام بهش پیام می‌دم حلش می‌کنم چون پول رستوران لاکچری ندارم. داشته باشم هم مگه مغز خر خوردم پول بی‌زبون رو بذارم برم؟ نه فقط همه‌ی غذاها رو می‌خورم، تازه بسته‌ی سس و آدامس رو هم می‌ذارم توی جیبم می‌آم بیرون.

... دوست دارم جذاب و خوشگل به نظر برسم. دماغ نوک بالای کوچولو، لب‌های برجسته و هیکل سوپرمدل‌ها رو داشته باشم. ولی باید کلّی خرج عمل بینی و پورتز لب بکنم. بعد احتمالا تا آخر عمر دماغم کیپ باشه و هیچی نخورم تا هیکلم خراب نشه.

پس ترجیح می‌دم با دماغ گنده‌ام یه نفس بزرگ راحت بکشم و صبحونه کلّه‌پاچه بزنم تو رگ.

...دوست دارم وقتم رو به کارهای مزخرف و بی‌نتیجه بگذرونم ولی بعد خودم یه آدم مزخرف و به درد نخور میشم. شاید از نظر بعضی‌ها زندگیم اون جوری جذاب‌تر به نظر بیاد. ولی اونی که هر کار دوست داره می‌کنه زندگی قشنگی نداره. برعکس آدمی که بعضی کارهایی که دوست نداره رو می‌کنه، هم برای خودش قابل تحمل‌تره هم دیگران...

...من خیلی چیزها دوست دارم. منتها اگر انجامشون بدم دیگه چیزی که شدم رو دوست ندارم.

رازهای رازآلود رازWhere stories live. Discover now