Chapter: 8

217 24 60
                                    

"لویی"

از وقتی که زین با عصبانیت اینجا رو ترک کرده دو ساعت میگذره
زین از دستم ناراحت شده بدون هیچ دلیلی

هیچوقت انقدر تنها نبودم
همیشه اون بود
همیشه زین بود
همیشه خانوادم بودند
همیشه دوستام بودند
همیشه طرفدارام بودند
همیشه بادیگاردام بودند

ولی آخرش لویی تاملینسون به همینجا میرسه
زمانی که فقط خودش میمونه

زین من رو اینجا ول کرد
اون میدونه که من از تنهایی میترسم و منو تنها گذاشت
تنهایی معذبم میکنه و اذییتم میکنه
یاده وقتی که زین رو برایه اولین بار دیدم افتادم
اون پسره اخمو که دسته خواهرش محکم گرفته بود و به هر بهونه ای باهام دعوا میکرد


"فلش بک" (اینجا لویی 12 و زینم 14 سالشه)

جی:لوتی... لویی...بیاید اینجا

لویی و لوتی با نگرانی منتظر مادرشون رو نگاه میکنند چون میتونند حلقه های اشک رو توو چشمای مادرشون ببینند و این ناراحتشون میکرد
با بغض در حالی که کای جی رو به آغوش گرفته
جی:بچه ها خاله تریشا و شوهرش رو یادتون میاد؟

لویی: آره اون خاله مهربونه که پسرش خیلی لوس بود؟

کای لبخند گرمی میزنه: هی لو اینطوری نگو زین پسر خوبیه یادته برای تولده هشت سالگیت تیشرت امضا شده تیم مورد علاقتو اورد

لویی:آره شرط میبندم خاله تریشا اون رو گرفته بود...اون پسر از من متنفره

جی : ببین لو تو و زین خیلی خوب همو نمیشناسید اون پسر خیلی خوبیه اون میتونه برادرت باشه

لوتی:مامان چرا گریه میکنی؟

کای لوتی رویه پاش میشونه:بچه ها پدر و مادر زین و دنیا توو یه اتفاق خیلی بد زندگیشون رو از دست دادند و قرار زین و دنیا از این به بعد ما زندگی کنند

لویی: خاله مهربون از دنیا رفته؟

جی: مطمئن باش اونا رفتن یه جای بهتر از‌اینجا(دیالوگ تکراری:/)

لویی که بخاطر اشکای مادرش بغض کرده بود لبخند میزنه: پس زین و دنیا کی میان ما منتظرشونیم

جی و کای لبخند کوچیکی میزنند
کای:الانه که برسند
با تموم شدن حرف پدر لویی زنگ خونه بصدا در میاد
جی سریع بلند میشه و اشکاش رو پاک میکنه و با لبخند بزرگی سمت در خونه میره

لویی کای رو میبینه که با یه مرد کت و شلوار مشکی داره بحث میکنه و جی دونفرو توو بغل خودش میگیره

وقتی در بسته میشه جی زین و دنیا رو به سمت لویی و لوتی میکشونه
واون پسر که چشماش بشدت قرمز بود و اخم رویه ابروهاش از بین نمیرفت خواهر کوچیکترش رو پشت سرش قایم میکنه

Everything Has Changed Donde viven las historias. Descúbrelo ahora