Drifting [ Persian Translation ]

[5.You're the raise on the waves that calm my mind]

[ تو ارتفاع روی موجها هستی که ذهنمو آروم میکنه ]

صبح برای زین کسل کننده بود.

بلند شد و فیگارو رو دید که از پنجره بزرگ به بیرون خیره شده. زین از خودش پرسید ممکنه اون گربه حس کنه چه اتفاقی افتاده؟

"بیا اینجا فیگارو." زین بعد اینکه قهوه صبحش رو نوشید فیگارو رو صدا کرد در حالی که کاسه اش رو از غذا پر میکرد.

فیگارو بو کشید اما چیزی نخورد.

"آره، منم عین تو گرسنم نیست." زین زیر لب زمزمه کرد.

فکر کرد که پیش نویسش رو ادیت کنه، لپ تاپش رو توی تختش آورد. واقعا امروز توی مودی بود که فقط خودشو روی تخت جمع کنه و تکون نخوره فقط تا وقتی که خیلی ضروری باشه.

شروع کرد به خوندن پیش نویسش و ولی اصلا نمیتونست تمرکز کنه.

به مگی فکر میکرد، اگه میدونست چه اتفاقی داره براش میفته، از کجا میدونست زین شاید بتونه اون رو در اون حالت (مرگ) ببینه؟ اگه نمیدونست داره می میره، چرا پیش زین اومد و گفت داره میره؟

زین حدس میزد مرگ برای هر نفر متفاوت باشه. اون طور که هرکدوم از مردم دوزخی که توش قرار دارن رو تجربه میکنن و زین میتونه اونها در اون حالت ببینه بستگی به طرز زندگی شون، حتی تا آخرین لحظات عمرشون داره.

برای لویی یه تکست فرستاد، واقعا احتیاج داشت با یه نفر حرف بزنه. لویی نمیتونست باهاش صحبت کنه، ولی قول داد بعدا حتما بهش زنگ میزنه.

زین پرونده ای که پیش نویسش رو توی اون نوشته بود بست، بی فایده بود بخواد کار کنه وقتی اونقدر حالش پریشون بود.

بدون اینکه فکر دیگه ای کنه، یوتیوب رو باز کرد و "liam pain" رو نوشت. دستش رو روی دکمه نگه داشت و صبر کرد، تردید داشت، یه نفس عمیق کشید و دکمه سرچ رو فشار داد.

روی صفحه لپ تاپ، یه عالمه ویدیو با صورت لیام ظاهر شد.

زین متوجه شد این"liam payne" نه"pain". زین احساس بدی داشت چون فکر میکرد لیام یه نیک نِیم نا متعارف برای خودش انتخاب کرده. (زین فکر میکرد لیام از قصد فامیلش رو پین به معنای درد نوشته که اینطور نبود!)

زین اسم ویدیو هارو میخوند و نمیدونست از کجا شروع کنه. پس روی یکی از ویدیو های بالاتر که اسمش "زباله هاتو جمع کن" بود کلیک کرد.

کمی طول کشید تا ویدیو باز شه و این اعصاب زین بیشتر خورد کرد، ولی خیلی ناگهانی صورت لیام ظاهر شد و لیام با صدای پر شور و شوقی سلام کرد. "سلام یوتیوب!"