د.ا.ن امیلیا
داشت بارون میومد یکم زمین پشت بوم سر بود پشت سرمو نگاه کردم ...نایل بود اما اون دختر بچه گفته بود اونا ادمایه بدین و اون خوده نایل بود که لباسامو درورد و همینجور که به اینجور چیزا فکر میکردم خودمو رو لبه ی پشت بوم پیدا کردم اما دختره بچه هه اونجا نبود مثه دیوونه ها داشتم اطرافمو نگا میکردم و به اندازه نیم قدم رفتم جلوتر و پام سرخورد که یهو دیدم نایل دستمو محکم گرفت و فقط داشتم گریه میکردم .نایل، جان و صدا کرد و کمکم کردن بیام بالا و فقط از ترس داشتم جیغ میکشیدم و گریه میکردم . نایل با عصبانیت نگاه میکرد بهم
+ تو معلوم هس داشتی چه غلطی میکردی؟😡
_ من.....من... نمیدونم😭
+( اون واقعا ترسیده بود ولی باید بخاطره کارش دعواش میکردم اما اشکی که میریخت باعث شد چیزی نگم)
_ اما...من.. یه دختر بچه رو دیدم ... که گریه میکرد .. اون میگفت مامانش داره خودشو میندازه پایین چون شماها باعث این شدین
× تو واقعا برات سوال نشده مامانش کجاس یا چرا ما خبر نداریمممم؟😠
_ ببخشید😭😭😭
+ (اروم تو بغلم جاش دادم و دستامو میکشیدم روی بازوهاش تا گرم بشه و بردمش طبقه پایین) دیگه اینکارو نکن تو داشتی منو سکتههههه میدادی🤦♂️
_ باشه ؛قول میدم 😭
×باز خوبه حاله هردوتاتون خوبه
_ ازتون ممنونم 😭
× خو دیگه گریه نکن
_ خب باشه
رفتم سمت اتاق و میخواستم بالشت و پتو رو ببرم طبقه پایین که نایلو دیدم
_ من واقعا متاسفم 😔
+ فراموشش کن تو برو طبقه پایین من اینا رو میارم
_ نه باهم ببریم
+ باشه ( داشتم بالشتو ازش میگرفتم که به صورت معصومش خیره شدم یه چند لحظه محو هم بودیم که..)
× چرا نمیاین؟🤨
+( چشمامونو از هم دزدیدیم و رفتیم پایین )
رو مبل نشسته بودمو تو فکر امشب بودم
×ببین من برای خودته که میگم اینقدر تو فکر امشب نباش گذش دیگه
_ به شما مربوط نیس😑
×نگا کنا انگار ن انگار که تا چند دقیقه پیش کمک میخواس و کلی گریه میکرد
_ من اونو جبران میکنم
+ نیازی به جبران نیس
کم کم داشتم یه حسه بدی پیدا میکردم و داش حالم بد میشد که سریع رفتم سمت دستشویی
+ چیشددددد؟؟؟( رفتم دمه در وایسادم )
_ هیچی....
+ببین اینا همشششش تقصیره توا جان اون حالش خوب بود 😐... حالا هی بشین باهاش کل کل کننننن
× ابله ادم که سره یه یاداوردی حالش بد نمیشه این ی چیز دیگشه 😶بعدشم اصن به من چهههه ( تی وی رو روشن کردم )
+این حالش بده تو داری به خوش گذرونیت میرسییییی؟؟؟؟؟
× اون حالش بده به من چه مربوطه
YOU ARE READING
encounter to an angel (completed)
Fantasyهمیشه یه انسان میتونه انتخاب کنه که فرشته باشه یا شیطان و همینطور بهشتی باشه یا جهنمی و ما باید انسان با قلب پاک باشیم و من عاشق شدم عاشق یه فرشته و باهاش برخورد داشتم