انگار تا فریاد زد ،گوش های منم کر شد .
پرده های گوشم با شنیدن این حقیقت بسته شدن ؛ فریادای بلندی که میزد ، بی اختیار انقد بالا رفته بود که شیشه ها رو به لرزه در اورده بود.انگار این واقعیت که گوش هاش نمیشنون مثل غده ای شده بود براش ، و من بهش سوزن زده بودم ، دردایی که تو دلش بود فوران کردن.
تمام صورتش خیس از اشک بود ؛ داشتم میمردم که برم و صورت نازش رو پاک کنم .
میمردم که برم و بغلش کنم و روی گوشاش بوسه بکارم .اما اون یک نفر و کشته ، مهم نیست مضنونه یا مجرم واقعی؛ شغلم اجازه نمیداد به کسی اعتمادکنم .
با سکوتم اجازه دادم خودش رو خالی کنه .
سوهو صورتش رو با دوتا دستش پوشونده بود و هق هق های بلندی میکرد ، انگار دیگه مهم نبود صورتش خونی بشه یا دستاش به خون برادرش الودن .
_من نکشتمش ... اون نیمه ی جونم بود ... ارزوهایی که برای خودم نداشتم رو برای اون کنار گذاشتم ... اون زندگی من بود ... چطور امکان داره من جون خودمو بگیرم؟انقد محکم هق میزد که شونه هاش تکون میخوردن ، دلم میخواست صورتشو ببینم ، دلم تنگ صورتش شده بود؛توی همین چند دقیقه !
بازم افسر کیم مزاحم اتیش به جونش زد؛ فریاد زد
_پس چرا اون چاقوی کوفتی دست تو بوده؟ یعنی میخوای بگی برات دسیسه چیدن؟سوهو فقط بیشتر گریه کرد، ترسی به جونم افتاد ؛ اون خودش هم به اینکه برادرش رو کشته شک داشت؟
این تردیدش و گریه ی شدید تر شده اش ، فکرم رو مشغول کرد و سرم و به درد اورد .
داشتم خفه میشدم ... از روی صندلیم بلند شدم ،نگاه افسر کیم دنبالم کشیده شد ،دلم نمیخواست اونجا بمونم ؛ هوا با هر هقی که میزد خفه تر میشد .
_ بازرس جانگ چیزی شده؟
سرمو پایین انداختم ، نمیخواستم صورت یه ادم فلک زده ی بیچاره رو که از قضا عاشق شده رو ببینه ._دیگه کافیه افسر کیم ، ببرش توی بازداشگاه ، من یه نگاهی به پرونده اش میندازم و بعد برای بازجویی میبرمش.
سخت ترین جمله ی عمرم رو به زبون اوردم ؛ ترسناک بود چون مجبور بودم تمام مدارک رو بررسی کنم .
افسر کیم انگار مطمئن بود که سوهو واقعا برادرش رو کشته ؛ جوری از یقه اش گرفت و از صندلی جداش کرد که یک لحظه سوهو بخاطر تنگی حلقه ی یقه اش خفه شد و به سرفه افتاد.
دستام رو مشت کردم و سرمو پایین انداختم، از ترفیع و بازرسی و چشمای خیسش متنفرم!
سوهو رو توی دخمه ای که بیشتر به "قفس" میخورد پرتاب کرد ، با دوتا زانوهاش روی زمین افتاد . چقدر زانوهاش الان دردناک بودن!
پرونده ی مربوطه رو برداشتم ، چشمام با دیدن هربرگه و هر عکس بیشتر پر میشد ؛ دستایی که انقدر لطیف گل ها رو لمس میکرد اینکارو با یه انسان میکرد؟
YOU ARE READING
《Breathtaking 》 - Layho - ◇Completed◇
Fanfictionپلیس تازه کار "جانگ ییشینگ " پرونده ای رو به دست گرفته که مضنون اصلی " کیم سوهو" ییه که با تمام وجود عاشقش شده ؛ اما باور داره که اون بی گناهه ... اما واقعا همینطوره ؟ 🅶🅴🅽🆁🅴: Angst , Criminal , Romance 🄽🄲 +19 ❗ 🇭🇦🇵🇵🇾 🇪🇳🇩? �...