برای دوست داران جیمین⬆
Promise!
جیسو:رز میخای الان بخوابی؟
رز:آره چرا؟
جیسو:چیزی نه فقط با هات میخاستم کمی حرف بزنم.
رز:امممم باشه مشکلی نیست.
جیسو:میدونستی جین و جیمین برادر هستن؟
رز:آره خیلی واسه شون ناراحتم میخام باهم دوباره یکجا شون.
جیسو:خاست من هم همین است زدی تو هدف، باید یک نقشه بسازیم واسه یکجا نمودن اون دو برادر.
رز:آره من هم همین را میخام مگر چیجوری؟
جیسو:امممم فقط باید به حرف یک دیگرش بدن که همه چی درست شوه ،یک نقشه خیلی توپ دارم...
رز:عالیه.
.
.
.
.
رز:سلااام جیمین صبح بخیرررر.
جیمین:صبح تو هم بخیر چی خبرا اینقدر خوشی.
رز:آره خیلی زیااد.
جیمین:همیشه همینجوری بااش.
رز:باشه باشه، اوووی جیمین من باید میرفتم خریداری اما کلید موتر تو اطاقم است میشه اونو برام بیاری لطفا لطفا لطفاااا.
جیمین:آره چرا نه فقدر بزار همین رو هم بخورم.
رز:نههههه الااان باید بیاری بخیز قابت هم بگیر برو زود شووو.
جیمین:باشه باشه چرا اینقدر عجله توبه توبه .
.
.
.
خوب اطاق رز کجا بود کجا بود اها اینجا، آوه تو اینجه چی کاری میکنی ؟؟؟
جین:من اومدم بکس جیسو را براش ببرم تو اینجه چی میکنی؟
جیمین:اومدم کلید موتر را برای رز ببرم، اینه یافتم حالی هم باای، ای چرا دروازه باز نمیشه؟؟؟
جین:یک لحظه خیلی ضعیفی همین دروازه را باز نمیتانی، اوووه شیت دروازه خیلی محکم بسته شده چرا باز نمیشه ؟؟
جیمین:عه نو چی میگفتی من ضعیفم؟؟
جین:فکر کنم کسی قفل کده از پشت دروازه را.فلش بک.
رز:چی کار کردی جین داخل است نه؟
جیسو:آره آره جیمین چی؟
رز:آره اون هم داخل است.
جیسو:پس اله قفل کو دروازه را زوددد.
رز:باشه باشه اینه قفل کدم شکررر.
جیسو:خدایا خواهش میکنم همه جی درست شه بین شون.
رز:آره آره خواهش خواهش.پایان فلش بک.
جین:پس انگار که اینجه ماندیم.
جیمین:آره فکر کنم بدبختانه.
جین:آوه غذاتم آوردی؟
جیمین:آره گشنم بود.
جین:مثل بچه گی هات پن کیک را دوست داری هنوز هم.
جیمین:یادته ؟
جین:آره چیجوری مگر ممکنه فراموش کنم!
جیمین:ای کاش منو هم فراموش نمیکدی!
جین:داداش عزیزم واقعا متاسفم اصلا نمیخاستم تو را تو اونجا تنها بزارم مگر بعدش برگشتن خیلی هم پالیدمت مگر نبودی.
جیمین:واقعا دنبالم گشتی؟
جین:آره خیلی زیاد حتی برام گفتن که موردی مگر من اصلا باور نکردم و به دنبالت گشتم خیلی تا اینجا پیدات کدم..
جیمین:خوب راستش وقتی که تو رفتی مره یک خانواده مهربان به فرزندی گرفتن و بعد از مدتی اونا تصادف کدن و همه اموال شان بمه ماند من هم چون اونا ره خیلی دوست داشتم خاستم یک مدتی از ای کشور برم.
جین:متاسفم داداشم که اینقدر سختی ها ره بخاطر من تحمل کردی قول میتم دیگر هیچ وقت اذیت نشی!
جیمین:قول میتی دیگر هیچ وقت رهام نکنی ؟
جین:آره قول میتم بیا تو آغوشم جیمین کوچولویم.
جیمین:الان دروازه را چیجوری باز کنیم؟
رز:تن ته تن!!! سوپررایززز.
جین:جیسو اینجا چی خبره؟
جیسو:چیزی نه فقط یکمی شیطونی کردیم بس فقط یک کمی گک!
جین:بیایین تو آغوشم همه گی تان, های فامیل خودم:)
جیمین:خیلی ممنون رز واسه همه چی.
جیسو:پس من چیییی؟؟*~*
جیمین:آره آره ساااری از تو هم خیلی ممنون جیسو جوون!
.
.
.
.
.
شوگه:سلاام زویو.
زویو:بلی میشنوم چی میخای؟
شوگه:امممم چیزی نه فقط میخاستم بپرسم که ....
زویو:بسه بسه میدونم درباره رابطه منو کیم تهیونگ میخای بپرسی همه تون تو زنده گی یک هدف دارین متاسفم چیزی گفته نمیتانم باای.
شوگه:اما اوفففف شیت!
.
.
.
.
جینی: اوووی وی سلااام خوبی جوری؟؟
وی:آره چیه اینقدر امروز پور انرژی شدی.سلااام دوستا امیدوارم که خوب باشید . ببخشید خیلی زیاد برای 3 یا 2 روز نخاد بتانم که اپ کنم مگر کوشش میکنم چون عید سعید فطر است خیلی مصروفم امیدوارم که همکاری تان ووت و کمنت را فراموش نکنین و پیش از پیش عید سعید فطر را براتون تبریک میگم خیلی دوست تان دارم.. ❤😘
Ava 💕
YOU ARE READING
Stay With Me
Fanfictionاین داستان تقریبا کره یی است و در مورد چندین دانش آموز است که سختی ها مواجه میشوند ولی عزیز های دارن که همیشه کمک شان میکنند عاشق میشوند ولی گفته نمیتوانند باید بیبینیم این بچه ها چی میکنند