این داستان تقریبا کره یی است و در مورد چندین دانش آموز است که سختی ها مواجه میشوند ولی عزیز های دارن که همیشه کمک شان میکنند عاشق میشوند ولی گفته نمیتوانند باید بیبینیم این بچه ها چی میکنند
واقعا اینجا خیلی قشنگه آه دلم میشه اصلا از اینجا نرم جینی گفت و لبخندی کوچیکه زد.. وی:همیشه همینجوری باش. راستش آنقدر بد نیستی بر عکس خیلی مهربونی. جینی گفت.. وی:ههههه منو مهربونی اولین شخصی استی که اینجوری میگی من و مهربونی. جینی:هر چی نه فکر میکنی ولی واسه من یه مهربونی ههههه. وی:باشه باشه .. جینی: خوب کیم تهیونگ.. وی:لطفا منو تنها وی بگو کیم تهیونگ نه. جینی: امممم باشه ^_^ آوه آوه ساعتتتت ناوقت شده باید برم فروشگاه وی:باشه میرسونمت.. جینی:نه فقط سویچ را بته وی:باشه جینی:پس منتظر چیه بیا بالا شو وی:تو میخای راننده گی کنی؟ جینی:آره پس چی من الان اجازه ندارم مدرسه ام تموم شد موتور خود را میگیرم. وی:واو پس بیبینم راننده گیت رو. جینی: باشه بیا بالا. واووووو خیلی تند میریییییی وی گفت نه نه من دارم آهسته میرم جینی گفت... . . . . . خوب رسیدیم جینی گفت... وی:آوه شکر بته موتورم را من رفتم شب تو مهمونی میبینم باای جینی:بااای . . . . . رز:بچه ها جینی اومد لیسا:چرا اینقدر ناوقت کد اون دختره نانسی:اینو بانین با یه پسره اومد آون هم ت موتور جیسو:اممممم کسی باشه بیایین از خودش پرسان کنیم . . . جینی:ای بچه ها سلااممم جیسو:آهای دختر جون اینو بگو که اون پسره کی بود؟؟؟؟ لیسا:البت حدس زده میتونم کی باشه ... جینی:ساکت شو لیسا آون فقط دوستمه. نانسی:واو دوست کدام دوست کیه ؟ جینی:آون کیم تهیونگ است احمق ها رز:او واووووو جیسو:آون پسر خیلی جذاب است. جینی:آره رز:واووووو جینی گفت وی جذاب است واوو هههههه. جینی:ساکت شو رز.
. . . لیسا:خوب بچه ها بسسسسس دیر شد باید بریم خریداری.... نانسی:آوه آررررره جینی:پس بریم . لیسا:اوووففف همه گیش خوشگله کدامش را بگیرم.... جینی:رنگ سفید بیشتر برات میاد لیسا:آوه آره پس این سفید را میگیرم.