☕سه از پنج☕

4.2K 1.1K 82
                                    

انقدر با مزه این حرفا رو زد که هم خنده ام گرفته بود، هم ازینکه اون روز رو به رخم کشیده بود خجالت میکشیدم .

سرم و انداختم پایین و لبخند محوی زدم و حتما صورتم سرخ شده بود، چون حرارت رو که از لپام خارج میشد ؛احساس میکردم.
تک خنده ی کوتاهی کردم و بعد ادای احترام کردم.

_ ببخشید، واقعا عذر میخوام بخاطر اون روز ....

-شوخی کردم .برای از بین بردن سردی جو بینمون گفتم نه برای اینکه ازم عذر خواهی کنید.

_ خواهش میکنم بهرحال وظیفه ی ما رعایت حق وحقوق مشتریامونه جدای از این موضوع ، در کل متاسفم .درست نبود.

و بعد برگشتم که برم ، یهو چیزی رو آروم زیر لب گفت .

_ ببخشید؟

_هیچی.

و لبخند کمرنگی زد.

اما من یه چیزایی شنیده بودم...

" خوب میبوسیدی، دلم خواست"
ینی واقعا پارک چانیول اینو گفته بود؟
اون شب خسته و کوفته به خونه برگشتم. وقتی به کاناپه ی پذیرایی پناه آوردم به نامه ی توی دستم زل زدم . یعنی توی این نامه چی بود. بالاخره جرئتشو پیدا کردم تا بازش کنم :

" سلام بکهیون عزیز...
دوست پسر سابقت رو می بخشی؟
من رفیق نیمه راه و بی معرفتی ام ...میدونم...

اما بعضی وقتا توی زندگی آدم مشکلاتی پیش میاد و موقعیت هایی بوجود میاد که اصلا طبق انتظارت نیست.

من هرگز فکرشو نمیکردم یه روزی انقدر بیخود بشم که بخوام اینطوری دلتو بشکنم و حتی بخوام به کای فرصت بدم.
ولی خب احساسم میگفت ادامه دادن به رابطمون یک جورایی خیانت به هر دومونه. بکهیون امیدوارم تصمیم درستی گرفته باشم. من تصمیم پر از ریسکی گرفتم اما خب فقط یک درصد احتمال میدم اشتباه کرده باشم...

بیونیِ من، جونگین همیشه اصرار به رابطمون داشت و بالاخره شد بخشی از زندگی من... من بهش مثل مواد مخدر عادت کردم و اینو وقتی ازش جدا شده بودم نمیدونستم . کم کم که روز های بیشتری از وقتی که کات کرده بودیم میگذشت؛ بیشتر نبودش رو احساس میکردم. اما وقتی که تو رو دیدم....
قسم میخورم که شدی همه ی زندگیم ... تو انتخاب من بودی ... اولین انتخاب خودم ... لحظاتی که با تو بودم هرگز از یادم نمیرن ... تو عشقت رو به تمام وجودم تزریق میکردی ...
تک تک حرکاتت برای همیشه توی ذهن من هک شده اما همیشه ته دل من یک عذاب وجدانی نهفته بود.

بکهیونیِ من ، میخوام اعتراف بزرگی رو به تو بکنم. من ، پارک چانیول ، کراش تورو از قبل میشناختم. اما هرگز چهره اش رو ندیده بودم. اون هم من رو میشناخت . اما چهره ی من رو ندیده بود. پارک چانیول کسی بود که نا خودآگاه رابطه ی من و کیم کای رو بهم ریخته بود.
پارک چانیول جوونِ خوشگذران و آزادیِ .... کسی که توی قید وبند هیچ رابطه ی پایداری نیست و روابط متعدد وآزادی داشته.

First betDonde viven las historias. Descúbrelo ahora