از دید نویسنده
دستش توی چند سانتی دستگیره در متوقف شد.پشت سرشو نگاه کرد.چشمای بسته و بدن بی حال و گونه های سرخ چانیول اونو شبیه فرشته های بی گناه و مظلوم کرده بود. بکهیون آروم به سمت تخت قدم برداشت تا نکنه پسر مستو بیدار کنه. ملافه رو خیلی آروم روی چانیول کشید اما ناگهان دست پر قدرت چانیول مچ بکهیون رو گرفت.نفس بکهیون توی سینش حبس شد اما لحظه ای بعد گره انگشتای چانیول روی مچ بکهیون شل تر شد. بکهیون سریع دستشو کشید و با تمام قدرتش از اتاق خارج شد حتی نفهمید درو پشت سرش بست یا نه؟
از دید سهون
(اداره پلیس)_چانیول! یه سرنخ جدید پیدا کردم!
جوابی نشنیدم...ای خدا پس این پسر کجاست؟
_چانیول دوباره پشت میز خوابت برده؟
احتمالا خوابه!پس بهتره قبل از اینکه رئیس بفهمه بیدارش کنم وگرنه سخت تنبیه میشه!سریع به دفتر کوچیکش رفتم.
_چانی...؟
اما بعد انگار منجمد شدم.کسی پشت میز کار یا حتی تو دفترش نبود!نکنه...؟ دوباره رفته بود شرط بندی؟... وای خدایا!قسم میخورم اگه اونجا باشه خودم شخصا به رئیس میگم تا یه تنبیه سخت بشه!سریعا از اداره خارج شدم و به سرعت نور پله های کوتاه جلوی درو پایین رفتم و به سمت پارکینگ دویدم. امیدوارم رئیس بویی از این قضیه نبره چون اگه بفهمه منم تنبیه میشم؛ سوار ماشین شدم و با آخرین سرعت به سمت جایی که به احتمال زیاد اونجاس حرکت کردم؛ کلاب مس.
ینی این وقت شب در حالی که الان باید پشت میز کارش باشه اونجا چه غلطی میکرد؟ بعد از چند دقیقه رسیدم. سریعا وارد کلاب شدم.صدای موزیک تقریبا کر کننده بود و با چشمام دنبال چانیول بین انبوه جمعیت گشتم.اما... نه چانیول بود نه کسی که بشناسمش حتی جونگم نبود! برای لحظه ای چشمم به قیافه آشنایی خورد؛ لوهان؟ینی اینجا چیکار داشت؟ اَه اصلا مهم نیست و از تو جمعیت به سمت لوهان حرکت کردم. _لوهان؟
لوهان درحالی که گرم گفت و گو با چند تا دختر بود و میخندید با دست اشاره کرد تا دخترا برن و بعد به سمت من برگشت. راستش یکم حسودیم شد چرا باید بره با چن تا دختر لاس بزنه؟ اصلا برای چی برام مهمه؟ با به حرف اومدنش از افکارم بیرون کشیده شدم.+اوه؛سهون؟چی شده که اومدی اینجا معمولا هیچ وقت به کلاب نمیای... قبل از اینکه بخواد کشش بده یا بخواد درباره چیزی حرف بزنه گفتم:"ام...لوهان! میدونم. اما الان وقت حرف زدن ندارم راستش اومدم یکیو پیدا کنم...تو یه پسر با موهای فر مشکی و قد بلند ندیدی که بیاد اینجا؟
+منظورت همون پسریه که جونگ بهش میگه چانیول؟
لعنتی!میدونستم میاد اینجا!
_آره.میدونی الان کجاست؟قبل از اینکه بتونه جوابی بده پسری به سمت لوهان دویید:"لوهان؟!تو چطور تونستی منو با یه متجاوز تنها بزاری؟کم مونده بود باهام بخوابه!" و لوهان تو چشمام با نگاه عمیق و معنی داری ذل زد:"فکر کنم که حالا فهمیده باشی کجاست؟هوم؟" با عصبانیت جواب دادم:"کودوم اتاقه؟!" پسر:"به سمت راهرو برو.بعد از ورود به راهو به سمت اولین راهروی کوچیکی که میبینی برو.انتهای همون راهرو آخرین در!دوست متجاوزت مست و بی هوش اونجا افتاده!"
YOU ARE READING
Dark Love || Chanbaek
Fanfiction_ تجربه عشق با فرد اشتباه... "تو کی هستی؟نمیشناسمت..." "منو یادت نمیاد؟!" " تو دیگه کی هستی؟!" کاپل ها: • چانبک • کایسو • هونهان • جونگسو *اخطار: اگه از این داستانا دوست ندارین نخونین (میدونین که منظورم چیه)