Part 2🌸

5.2K 820 17
                                    

جیمین روی مبل کنار تهیونگ نشسته بود و سعی داشت پاپ کرن توی دهنش رو قورت بده :
" نمیخوام نا امیدت کنم تهیونگی ... ولی فکر نمیکنم به همین راحتی ها باشه . جونگ کوک زیاد اجتماعی نیست . "
تهیونگ با اخم نگاش کرد :
" که چی بشه مثلا ؟! تنها کاری که قراره بکنه اینه که منو دوست داشته باشه .... منم که همه دوسم دارن نه ؟ فکر کنم دوست داشتن من آسونه. "
جیمین خندید :
" اره هستی ولی جونگ کوک آدمی نیست که مکالمه های ما رو دوست داشته باشه . خب میدونی ، تو واقعا جذابی اما مورد علاقه ی اون نیستی .اممم تو استایلش نیستی "
تهیونگ :
" استایل اون چجوریه ؟ "
" فکر کنم اون آدمای بی ریا و صریح رو دوس داره . "
تهیونگ بالشت کنارش رو سمت جیمین پرت کرد :
" من بی ریا و صریحم عوضی ! "
جیمین بالشت رو گرفت :
" اره هستی ! اما فقط با من و هوسوک و نامجون . یادت نیس بار اولی که با جان گالیانو ملاقات کردیم چجوری باهاش رفتار کردی ؟ اصلا خود واقعیت نبودی ! "
تهیونگ لباشو با حرص و ناراحتی جلو داد چون حق با جیمین بود . میخواست بار اول خودش رو جلوی گالیانو خوب نشون بده برای همین هر حرفی که میتونست بزنه تا رابطشون قوی بشه رو گفته بود و آخرسر هم بخاطر ارتباط کلامی فوق العادش موفق شده بود با اون آقا یه قرارداد ببنده .
جیمین :
" مغزتو خسته نکن . همه ی ماهایی که توی این صنعتیم همینطوری هستیم . و به نظرم برای همین جونگ کوک خسته شده . اون میگه میخواد چهره ی واقعی افراد رو ببینه نه ماسک هایی رو که خودمون برای خودمون ساختیم . "
به نظر تهیونگ این واقعا چرت بود . کسایی مثل تهیونگ و جیمین تا وقتی این شغل رو داشته باشن ، نمیتونن قلبشونو همون بار اول برای کسی کاملا باز کنن . 
تهیونگ :
" پس تو چجوری تونستی ؟ توی جشن ها دیدم چقدر بدتر از منی ! "
جیمین خندید :
" حتما حسودی میکنی . وقتی باهاش ملاقات کردم شدیدا مست کرده بودم و یه بحث جالب از تحلیل های فرد درمورد سیرتکاملی روانی ـ جنسی داشتیم . "
تهیونگ :
" وقتی مستی درمورد اینجور چیزا فکر میکنی ؟ ایول بابا "
جیمین با حرص گفت :
" من آدم متفکریم . اگه لحظه ای به حرفام گوش میدادی اینو میفهمیدی !  "
تهیونگ :
" اونوقت چجور دوستی میشدم ؟ "
جیمین خندید و سرشو گذاشت روی پاهای تهیونگ :
" چه میدونم ، یه دوست خوب ؟ ... راستی عکسای مینجاعه که امروز صبح داشته از خونه ی تو بیرون میومده همه جای اینترنت پخش شده ... رابطه ای باهم دارین ؟ "
تهیونگ چشم غره ای به جیمین رفت :
" خیلی وقته باهم رابطه داریم و همینطوری هم خواهیم موند ."
جیمین برگشت و با نگرانی به چشمای تهیونگ خیره شد .
تهیونگ :
" اونطوری نگاهم نکن . فقط درحد سکسه ! "
جیمین صداش رو پایین برد :
" فکر نکنم تازگیا برای اون فقط سکس باشه تهیونگ . اونروز اتفاقی دیدمش و مشغول صحبت شدیم . به نظرم اون بهت حسی داره . "
تهیونگ :
" ما فقط دوستیم جیمینا . "
جیمین آه کشید . حرف تهیونگ قانعش نکرده بود .
تهیونگ :
" فک کنم نگرانی که اون جای تورو بگیره ، برای همین اینارو میگی . ولی نگران نباش . تو توی قلبم همیشه نفر اولی ! "
جیمین :
" تو واقعا یه عوضی ای . "
جو توی سکوت فرو رفت . جیمین مشغول فیلمش بود و تهیونگ فکرش درگیر بود .  راستش ، امکان نمیداد که مینجاعه حسی بهش داشته باشه . خب البته که تهیونگ شنیده بود همیشه آخر دوستای سکس به عشق و علاقه ختم میشه ولی فکر نمیکرد حقیقت داشته باشه . همون اولش هردوشون این موضوع رو مطرح کرده بودند که قرار نیست کسی عاشق بشه . مینجاعه هم کاملا موافق این قضیه بود . مطمعنا جیمین اشتباه متوجه شده بود .
تهیونگ :
" میدونی جیمین ... "
جیمین حرفش رو قطع کرد :
" امکان نداره تهیونگ ! "
تهیونگ :
" حتی نمیدونی قراره چی بگم ! "
جیمین به تهیونگ نگاه کرد :
" اره ولی جوابم همینه . نه ! "
چهره ی جیمین جدی بود و لحنش بوی هشدار میداد .
جیمین :
" بارها درموردش بحث کردیم و همیشه با همون جمله این بحث رو شروع میکنی . "
تهیونگ :
" ولی جیمین .... "
جیمین :
" من به کسی گرایش جنسیمو نمیگم تهیونگ ! "
تهیونگ :
" خب چرا ؟ من از وقتی اعلامش کردم خیلی راحت ترم . و میدونی که بیشتر هم درخواست کار میگیرم . "
جیمین آه کشید . بلند شد و کنار تهیونگ نشست . موهاش به طرز عجیبی رو هوا وایساده بودند و تهیونگ میخواست بلند بلند بهشون بخنده اما قیافه ی جدی جیمین این امکان رو گرفته بود .
جیمین :
" وقتی اعلامش کردی مشکلات زیادی برات پیدا شد . نمیتونی انکارش کنی چون من بودم که هرشب پای گریه های شبانت مینشستم تهیونگ ."
تهیونگ اون روزها رو یادش بود . شب ها با جیمین مقاله هایی که درمورد زندگی و تمایلات جنسی تهیونگ نوشته میشد رو میخوندند .

Cut out all the ropes | Kookv/Vkook | CompletedWhere stories live. Discover now