مینجائه بلافاصله از تهیونگ جدا شد و رفت.
تهیونگ سمت جونگ کوک برگشت و با قیافه ی درهمش روبه رو شد .
قبل از اینکه تهیونگ بتونه چیزی بگه جونگ کوک مچش رو محکم گرفت و دنبالش به سمت بیرون برد . فضا تنگ بود و تهیونگ بین آدمای وسط سالن که داشتن میرقصیدن داشت له میشد .
تهیونگ داد زد :
" یکم مراقب باش بیشعور !"
جونگ کوک حتی نیم نگاهی هم بهش نکرد .
تهیونگ :
" واقعا بخاطر مینجائه انقد عصبانی هستی ؟ بابا خب خودت که میدونی من خیلی وقته باهاشم . حتی قبل اینکه اسم تو به گوشم بخوره ! "
جونگ کوک سمت تهیونگ برگشت و به چشماش زل زد :
" خوشم نمیاد وقتی کسی به چیزی که مـــال منه دست میزنه ! تو هم برای امشب مال منی ! "
چشمای جونگ کوک تاریک تر از هر روزی شده بود و این پروانه های کوچولویی رو توی شکم تهیونگ به پرواز درمیاورد .
تهیونگ :
" تو دیوونه ای ! خداااا ! واقعا مشکل داری تو بچه ! "
جونگ کوک :
" باشه تهیونگ هرچی تو بگی . "
بالاخره از در بیرون رفتند . نیمه شب بود و هوا سرمای خاصی داشت که باعث میشد تهیونگ بخواد برگرده و کتش رو برداره .
چند قدمی رفتند تا به ماشین جونگ کوک رسیدند . جونگ کوک محکم تهیونگ رو به بدنه ی ماشین کوبید و دستاشو دو طرفش گذاشت .
جونگ کوک به حدی نزدیک تهیونگ شده بود که با هر کلمه لب هاش به لب های تهیونگ میخورد .
جونگ کوک :
" نوچ نوچ نوچ ! تهیونگ درحق مینجائه ی بیچاره خیلی بدی کردی ! اون کاااملا عاشقته اما تو دقیقا باهاش عین یه اسباب بازی رفتار کردی "
تهیونگ :
" تو اونو نمیشناسی ! تو حتی منم نمیشناسی ! "
جونگ کوک :
"خب که چی ؟ انقدراهم سخت نبود فهمیدن عشقی که اون نسبت به تو داره . ولی خیلی بد شد که نمیتونه تو رو داشته باشه . هوم ؟ "
انگشتای جونگ کوک سمت ران های تهیونگ کشیده میشد.
جونگ کوک :
" هربار که برات س.ا.ک میزنه به من فکر میکنی مگه نه ؟ "
تهیونگ :
" میدونم دوس داری اینکارو برام بکنی ! "
جلوتر رفت تا لباشو به لبای جونگ کوک برسونه اما جونگ کوک عقب رفت .
جونگ کوک :
" میدونستی واقعا یه عوضی هستی ؟! "
سرشو سمت گردن تهیونگ برد و بوسه های خیسی رو اونجا شروع کرد .
جونگ کوک :
" هممم فک کنم نباید بزارم امشب بیای ! "
تهیونگ عقب نکشید :
" هردومون میدونیم تو بیشتر از من میخوای که اینکارو کنم . "
جونگ کوک یه نقطه از گلوی تهیونگ رو گاز گرفت .
مطمئنا اون نقطه قرار بود جاش بمونه اما حس دندونای جونگ کوک روی پوستش حال عجیبی بهش میداد . خیلی وقت بود این حسو نداشته بود . شاید سال ها ! و این باعث شد ناله ی بلندی بکنه .
جونگ کوک پوزخند زد :
" پس این نقطه ضعفته ؟ دوس داری مارک بشی !؟ "
تهیونگ آروم زمزمه کرد :
" نمیتونم ! "
از خودش خجالت میکشید که انقدر سریع به جونگ کوک باخته اما خب اون قسمت از گردنش همیشه حساس بود و یادش نمیومد کی یه مارک داشت .
جونگ کوک شیطانی لبخند زد و گفت :
" برام مهم نیست . "
دوباره به گردن تهیونگ حمله کرد . گاز های ریز میگرفت و بعد جاهاشون رو با زبونش لیس میزد .
ماشین پشتشون انگار دیگه توان سرپا نگه داشتن تهیونگ رو نداشت و نمیتونست به تهیونگ کمک کنه تعادلش رو نگه داره .
ران های جونگ کوک ، پاهای تهیونگ رو از هم فاصله داد و عضوشون با هم تماس پیدا کردند .
تهیونگ آه کشید و با دستاش موهای جونگ کوک رو گرفت .
جونگ کوک بلند ناله کرد و گردن تهیونگ رو محکم تر گاز گرفت .
تهیونگ :
" فاک جونگ کوک ! من دوشنبه عکسبرداری دارم . مطمئنم منو میکشننننن !! "
جونگ کوک از تهیونگ فاصله گرفت . کلیدای ماشین رو دراورد و بازش کرد .
جونگ کوک :
" بشین تهیونگ "
تهیونگ سریع صورت جونگ کوک رو قاب کرد و بوسه ی فرانسوی خیسی رو شروع کرد .
اما وقتی جونگ کوک میخواست کمر تهیونگ رو بگیره ازش فاصله گرفت .
تهیونگ :
" سوار شو بریم بعد "
جونگ کوک با حرص زمزمه کرد :
" فاک یو تهیونگ ! "
تهیونگ خندید :
" برنامه همینه نه ؟ "
وقتی سوار شدن بوی غلیظ خوشبو کننده ی ماشین جونگ کوک شنیده شد .
تهیونگ به دماغش چین داد :
" شت ! چرا یه همچین ماشین قشنگیو با یه همچین خوشبوکننده ای خراب کردی جونگ کوک ؟ "
جونگ کوک :
" ببینم حتی باید به خوشبوکننده هامم گیر بدی ؟ "
تهیونگ کمربندشو بست و گفت :
" بله ! چون سلیقت توی خوشبو کننده دقیقا بدترین قسمت توعه ! "
جونگ کوک پوزخند زد :
" عه ؟! خب پس بهترین قسمتم چیه ؟ "
تهیونگ میخواست اون پوزخندو از بین ببره . حالا چه با مشت چه با لبای خودش .
تهیونگ :
" د.یک.ت ! تنها قسمت خوب تو عضوته . فقط امیدوارم بدونی چجوری ازش استفاده کنی "
جونگ کوک چیزی نگفت و ریز خندید .
قرار نبود تهیونگ پیش کسی اینو اعتراف کنه که خنده های جونگ کوک فوق العاده خواستنی بودن . دوس داشت هی جونگ کوک رو به خنده دربیاره .
جونگ کوک خم شد رادیو رو روشن کرد و سمت خونه خودش روند .
کل مسیر توی سکوت گذشت . تهیونگ چشماشو بسته بود و به جونگ کوک فکر میکرد . یه زمانی حتی فکرشو نمکرد با جونگ کوک یه روز بره خونش تا یه شبو باهاش بگزرونه .
شاید حق با جین بود . شاید خوابیدن با کسی که ازش بدت میومد جالب بود .
جونگ کوک :
" تهیونگ پیاده شو . "
تهیونگ چشماشو باز نکرد تا جونگ کوک رو حرص بده .
جونگ کوک :
" میدونم داری سعی میکنی خودتو به خواب بزنی ولی تابلوعه الکیه . برو پایین . قراره زندگیتو تغییر بدم تهیونگی "
تهیونگ چشماشو باز کرد و به جونگ کوک چشم غره رفت .
تهیونگ :
" خیلی اعتماد به نفس داری جئون جونگ کوک ! "
آروم آروم قدم میزاشتن و سمت آسانسور میرفتن .
اینبار تهیونگ مست نبود و میدونست جونگ کوک هم مست نیست . اینبار نمیتونن بندازن سر مست بودن چون هردوشون خوب میدونن میخوان چیکار کنن . تهیونگ میخواست همین الان برن خونه ی جونگ کوک تا جونگ کوک محکم به فاکش بده .
جونگ کوک کلیدو انداخت و درو باز کرد .تهیونگ گفت :
" مطمئنی دیگه ؟"
جونگ کوک کلیدارو گذاشت توی جیبش و گفت :
" اره مطمئنم "
برگشت سمت تهیونگ و بهش زل زد :
" تو چطور ؟ "
تهیونگ نفسی رو که حبس کرده بود بیرون داد :
" منم ... منم مطمئنم . "
جونگ کوک :
" پس بیا اینجا . "
جونگ کوک بدن تهیونگ رو به بدن خودش کوبید .
دهن جونگ کوک حس خوبی رو به تهیونگ منتقل میکرد . بوسه هایی که میزد هول هولکی و تند بودن اما تهیونگ اونارو دوست داشت . جوری تهیونگ رو میبوسید انگار برای اخرین باره .
جونگ کوک تهیونگ رو جلوتر کشید و درو با پاش بست .
دست های جونگ کوک که دور بدن تهیونگ چفت شده بودن باعث میشد تهیونگ از لذت داد بزنه . تهیونگ عاشق این بود که تحت کنترل جونگ کوک باشه . خشونتی درکار نبود اما یه کنترل خاصی روی تهیونگ داشت .
جونگ کوک لب پایینی تهیونگ رو گاز گرفت و چند میلی متری اونو کشید .
آروم رو لبای تهیونگ زمزمه کرد :
" از این طرف . "
تهیونگ رو سمت تختش برد . تهیونگ روش نشست و منتظر به جونگ کوک خیره شد .
جونگ کوک کفشاشو یکی یکی دراورد و انداخت کنار . تهیونگ هم سریع همین کارو کرد . کفش ها و جوراب هاشو دراورد و کنار اتاق انداخت .
جونگ کوک :
" بالاتنت لخت شه . همین الان ! "
خودش سریع تیشرت سفیدش رو دراورد و تهیونگ محو اندام محشر جونگ کوک شد .
روی تخت ، رو بازوهاش دراز کشید و آروم خودشو عقب کشید تا برسه به بالای تخت .
تهیونگ :
" چرا خودت اینکارو نمیکنی ؟! "
جونگ کوک چهاردست و پا روی تخت نشست و سمت تهیوگ رفت .
جونگ کوک :
"بدجوری تاوانشو میدی تهیونگ ! "
تیشرت تهیونگ رو دراورد و گوشه ی اتاق انداخت . الان کاملا بدنش روی بدن تهیونگ بود .
تهیونگ بالاتر رفت تا جایی که بین لباشون تماس برقرار بشه .
تهیونگ :
" میدونی به چی فکر میکنم ؟.... به اینکه تو همش حرفی . حرف بی عملی جونگ کوکی ! "
جونگ کوک تکخند زد :
" هرچی تو بگی تهیونگی "
دوباره لب هاشون رو درگیر یه بوسه ی داغ کرد . تهیونگ دستاشو دور کمر جونگ کوک حلقه کرد . آروم دستاشو سمت کمربند جونگ کوک برد و بدون اینکه لباشونو جدا کنه زمزمه کرد :
" اینا باید برن کنار اه "
جونگ کوک لب تهیونگ رو گاز گرفت تا بتونه زبونش رو واردش کنه . و تهیونگ هم با کمال میل این اجازه رو داد .
وقتی شلوار جونگ کوک کنار رفت تهیونگ محو عضله های ران های جونگ کوک شد . اونا فوق العاده بودن !!
خب تهیونگ حدس زده بود عضله داشته باشه اما دیگه نه انقدر !!!
جونگ کوک پوزخند زد :
" از منظره ی مقابلت لذت میبری ؟! "
تهیونگ کاملا رک گفت :
" اره ! واقعا جذابی ! "
جونگ کوک آروم خندید :
" چقد طول کشید اینو بگی ! "
بلافاصله تهیونگ از اعترافش پشیمون شد . ولی خب جونگ کوک دیگه اهمیت نداد و شلوارتهیونگ رو به هرنحوی که شده از پاش دراورد .
وقتی هردو تقریبا لخت شدن ، جونگ کوک به لبای تهیونگ حمله کرد اما تهیونگ با دستش اونو هل داد .
جونگ کوک با قیافه ی سوالی به تهیونگ خیره شد .
تهیونگ :
" میخوام برات س.ا.ک بزنم . "
وقتی دید جونگ کوک با تعجب بهش خیره شده ادامه داد :
" چیه چرا اونطوری نگام میکنی ؟!"
جونگ کوک :
" خب انتظار نداشتم انقدر سریع وا بدی . "
تهیونگ شورت جونگ کوک رو دراورد و کنار انداخت . عضو سفت شده ی جونگ کوک بدجوری تو چشم تهیونگ بود .
تهیونگ :
" این کارو بخاطر تو نمیکنم که . اینکارو میکنم چون عاشق عضوهای جذابم . و باید اعتراف کنم مال تو جذاب ترینشون بوده . "
وقتی انگشتاشو دور عضو جونگ کوک حلقه کرد آه بلندی از بین لبای جونگ کوک بیرون اومد .
بدون معطلی عضو جونگ کوک رو کاملا تو دهنش برد. تا جایی که به دیواره ی گلوش خورد و باعث شد جونگ کوک تقریبا از لذت داد بزنه . تهیونگ برای اولین بار از اینکه با اینکار عق نمیزد خوشحال بود چون دوست داشت هرچقدر میتونه به جونگ کوک لذت بده .
سرشو تند تند بالا پایین میبرد و زبونش رو روش میکشید . دستای جونگ کوک بین موهاش بودن اما بهش فشار نمیاورد . انگار فقط قصد تشویق تهیونگ رو داشت .
وقتی ناله های جونگ کوک بلند تر شد تهیونگ سریع عضوش رو از دهنش جدا کرد . با دستش آب دهن کنار لبشو پاک کرد و پوزخند زد :
" دیدی گفتم من بهترم ؟ "
جونگ کوک :
" حداقل من کاری کردم بیای ! "
تهیونگ :
" میخواستی الان بیای ؟ بیخیال جونگ کوک ! فک کردم میخوای کل راه رو بریم ! "
جونگ کوک محکم تهیونگ رو روی تخت انداخت . مچ های تهیونگ رو با یه دست گرفت و بالای سرش ثابت نگه داشت .
تهیونگ :
" داری چیکار میکنی جونگ کوک ؟! "
دست دیگه ی جونگ کوک سمت پاهای تهیونگ رفت .
تهیونگ :
" فاک جونگ کوک ... یالا اه "
جونگ کوک پوزخند زد و با لب هاش گردن تهیونگ رو تا وسط سینه هاش لمس کرد .
جونگ کوک :
" چی میخوای تهیونگی ؟ "
تهیونگ محکم لبشو گاز گرفته بود تا ساکت باشه و التماس نکنه . نمیخواست خیلی زود تسلیم جونگ کوک بشه .
جونگ کوک :
" میتونی تا هروقت بخوای وانمود کنی که چیزی ازم نمیخوای "
زبونشو روی نوک سینه ی تهیونگ کشید و مک زد .
جونگ کوک :
" منم میتونم وانمود کنم که نمیدونم چقدر منو میخوای . اینکه چقدر میخوای سوراختو پر کنم . اینکه چقد میخوای اسممو داد بزنی تا وقتی که گلوت زخم بشه. "
تهیونگ آه آرومی کشید . جونگ کوک نیشگون کوچیکی از نوک سینه ی تهیونگ گرفت .
تهیونگ :
" فاک یو جونگ کوک . تو یه شیطانی ! "
تهیونگ ناخوداگاه سریع پاهاشو دور جونگ کوک حلقه کرد . میخواست از این بچه بپرسه کجا این جملاتو یاد گرفته ولی خب مغزش دستور به زبون اوردن این جملاتو نمیداد . الان اونقدر به جونگ کوک نیاز داشت که چیزی حس نمیکرد .
تهیونگ :
" جونگ کوک منو به فاک بدهههه . لطفااا "
لبخندی که رو لبای جونگ کوک به وجود اومد واسه مسخره کردن تهیونگ نبود . لبخندش شبیه لبخندای کسایی بود که انگار بزرگترین موفقیت توی دنیا رو به دست اوردن .
تهیونگ ناله ای کرد و گفت :
" بدو قبل اینکه اون د.یک.تو از جاش نکندم ! جونگ کوک قسم میخورم .... "
جونگ کوک با بوسه ی کوتاهی تهیونگ رو ساکت کرد . تهیونگ هم بخاطر اینکارش ممنون بود چون معلوم نبود اگه جونگ کوک ساکتش نمیکرد چه چیزایی میخواست بگه .
جونگ کوک :
" میرم لوب و کاندوم بیارم اوکی ؟ "
تهیونگ سریع با سر تایید کرد چون اون دو تا جزو واجبات بود .
جونگ کوک از رو تخت پایین اومد و اتاقو ترک کرد . راستش تهیونگ از این کارش تعجب نکرد چون بالاخره اون جئون جونگ کوک بود . کسی که به نظر تهیونگ واقعا یه خنگ به تمام معنا بود !
قبل اینکه جونگ کوک برگرده شورتشو دراورد و بخاطر آزاد شدن عضوش هیس کشید و با انگشت شستش آروم روی سر عضوش رو لمس کرد .
همون لحظه جونگ کوک برگشت و به محض دیدن تهیونگ سریع سمتش اومد و دستشو بالا برد .
جونگ کوک :
" تهیونگ قرار نیس به خودت دست بزنی !"
تهیونگ آه کشید و منتظر کار بعدی جونگ کوک شد .
جونگ کوک یکم مکث کرد . بلند شد و به سمت شلوارش رفت که گوشه ی اتاق انداخته شده بود .
تهیونگ از اینکه جونگ کوک انقد مکث میکرد اصلا خوشش نیومده بود به خصوص زمانی که نیاز داشت هرچه زودتر یکی اونو پرش کنه .
تهیونگ :
" فقط امیدوارم چیزی که بخاطرش منو منتظر گذاشتی ارزششو داشته باشه . "
جونگ کوک پوزخند زد :
" اوه مطمئن باش ارزش داره بیبی ! "
تهیونگ سمت جونگ کوک برگشت و متوجه کیسه ی کوچیک توی دستاش شد که پر از یه چیز سفید بود .
تهیونگ نیم خیز شد و روی تخت نشست و گفت :
" شت ! جونگ کوک نگو که تموم مدت با اینا خودتو مست کرده بودی ! "
جونگ کوک کنارش نشست :
" نه خیر خنگ که نیستم ..... نظرت درمورد یکم خوش گزرونی چیه ؟ "
تهیونگ با استرس لبشو گاز گرفت. مدتی میشد که کوکائین مصرف نکرده بود . ولی خب میدونست سکس با مواد چیزی بود که 1000درصد ارزش امتحانشو داشت . مخصوصا اینکه با جونگ کوک باشه !
مخصوصاااا اینکه هردوشون مصرف کنن .
دستشو روی سینه ی جونگ کوک گذاشت و هلش داد تا رو تخت دراز بکشه .
تهیونگ :
" اول من .... کارت ملیت کجاس ؟ "
جونگ کوک به کنار تخت اشاره کرد و گفت :
" همینجا رو میزم . "
تهیونگ خم شد و کارت رو برداشت .
تهیونگ :
" نوچ نوچ . نباید کارت ملیت رو هرجایی بزاری ! شاید یکی ورش داشت ! "
جونگ کوک :
" هیشکی اینطوری بی خبر نمیاد اتاقم ."
تهیونگ پلاستیکو باز کرد و پودرش رو روی پوست جونگ کوک نزدیکی عضوش ریخت .
بعد خم شد . یکی از سوراخ های بینیش رو با انگشتش گرفت و با اون یکی پودرو به داخل کشید . هومی کرد و بقیه ی پودرو با زبونش تمیز کرد .
جونگ کوک آه کشید :
" خیلی جذابی ! "
تهیونگ تو چشمای جونگ کوک زل زد و گفت :
" میشه یکی دیگه هم بکشم ؟ "
قلبش تندتر میزد و میتونست حدس بزنه بخاطر اون مواد ، الان مردمک چشماش بزرگتر شده بود .
جونگ کوک با نگرانی نگاش کرد :
" همون یدونه بسته "
تهیونگ ریز خندید :
" میتونم دوتا رو تحمل کنم جئون ! "
جونگ کوک :
" هرکاری میخوای بکن فقط یه کاری نکن امشب بیمارستانی شیم . "
تهیونگ ران جونگ کوک رو گاز گرفت . هم واسه اینکه تنبیه بشه و هم بخاطر اینکه ران های جونگ کوک شدیدا خوردنی به نظر میومد .
این بار پودر روی ران جونگ کوک ریخت . با کارت پخشش کرد و همون کارو تکرار کرد .
دونه هایی که مونده بودن رو لیس زد و زبونشو تا عضو جونگ کوک برد .
جونگ کوک بلند ناله کرد :
" که دلت میخواد اذیت کنی نه ؟"
تهیونگ پوزخند زد و بهش خیره شد .
جونگ کوک :
" نوبت منه . تهیونگ چهاردست و پا وایسا . "
تهیونگ با فکر کاری که جونگ کوک میخواست بکنه بلند ناله کرد . سریع چهاردست و پا وایساد و باسنشو تو هوا گرفت .
جونگ کوک پوزخند زد و پلاستیک بعدی رو باز کرد .
تهیونگ با حس پودر دور سوراخش ریز خندید و گفت :
" قلقلکم میاد ! "
جونگ کوک ضربه ی آرومی به باسن تهیونگ زد . خم شد سمت سوراخش و یک نفس پودر رو تو بدنش برد .
تهیونگ دلیل این همه بی تابیش رو نمیدونست . شاید بخاط این بود که مواد داشت کار خودش رو میکرد . شایدم بخاطر موقعیتی بود که توش بودن اما هرچی که بود تهیونگ رو عجیب حشری کرده بود .
جونگ کوک آروم ناله کرد و دونه های ریز مواد رو با زبونش لیس زد .
جونگ کوک :
" میخوام انگشتت کنم . "
انگشتاشو با لوب چرب کرد . لپ های باسن تهیونگ رو از هم فاصله داد و با انگشتش دور سوراخشو لمس کرد .
وقتی جونگ کوک انگشتشو توش برد بلند ناله کرد و باسنشو به سمت انگشت جونگ کوک فشار داد تا بیشتر بتونه حسش کنه .
این دفعه اولش نبود اما مدتی میشد با مینجائه رابطه نداشته بود و انگار یکم طول میکشید تا عادت کنه .
جونگ کوک :
" ریلکس کن بیبی "
تهیونگ صورتشو رو بالش گذاشت و گفت :
" یکی دیگه ! "
جونگ کوک خندید و دومین انگشتشو واردش کرد . انگشتاشو توی تهیونگ تکون میداد تا بتونه برای عضوش جا باز کنه .
تهیونگ لبشو گاز گرفت و سعی کرد جلوی ناله های بلندش رو بگیره .
وقتی انگشت جونگ کوک به نقطه ی حساسش خورد بلند داد کشید :
" همونجاس جونگ کوک ! شت ! دقیقا همونجا ! "
باسنشو بیشتر به عقب فشار داد تا بتونه خودش رو دور انگشتای جونگ کوک تاب بده . جونگ کوک ریز خندید و انشگت سومش رو واردش کرد . محکم تر به نقطه ی حساس تهیونگ ضربه میزد . جوری که تهیونگ حس میکرد همون لحظه قراره از لذت بمیره .
تهیونگ بلند جیغ زد :
" حالا جونگ کوک ! من آمادم . لطفاااا "
جونگ کوک بسته ی کاندوم رو باز کرد و وقتی اونو دور عضوش حس کرد نله کرد .
جونگ کوک :
" آماده ای ؟ "
تهیونگ :
" فاک جونگ کوک ! گفتم که آمادم . بدو فقط "
سعی کرد خودش باسنشو عقب تر ببره اما جونگ کوک محکم سرجا نگهش داشت .
جونگ کوک :
" فکرشم نکن تهیونگ . "
تهیونگ صورتشو سمت جونگ کوک برگردوند :
" میخوای تنبیهم کنی ؟"
همون لحظه جونگ کوک محکم عضوشو تا اخر توی تهیونگ هل داد .
تهیونگ سرشو بین بازوهای لرزونش قایم کرد و گفت :
" خدایا .... جونگ کوک ! "
جونگ کوک آروم عضوشو دراورد و دوباره هل داد .
جونگ کوک :
" خوش میگزره بیبی ؟ "
سرعت حرکت جونگ کوک چنان آروم بود که مطمئنا قصد داشت تهیونگ رو دیوونه کنه .
اما کم کم سرعتش انقدر زیاد شده بود که ناله های جیغ مانند تهیونگ تمام اتاق رو پر کرده بود .
این سکسی بود که از جونگ کوک انتظارش رو داشت . محکم و خشن . تنها صدایی که شنیده میشد ناله های بلند هردو و صدای برخورد بدن های خیسشون با هم بود .
جونگ کوک ناله کرد و گفت :
" صدات خیلی بلنده تهیونگ ! میخوای همه ی همسایه هام بفهمن چقدر اینو دوس داری ؟ که چقدر خوب به فاکت میدم ؟! "
تهیونگ آه کشید :
" جونگ کوک !! بزار من روت بشینم . لطفاااا "
جونگ کوک یکم مکث کرد :
" نه .. "
تهیونگ :
" بیخیال ! بزار من اینکارو کنم "
جونگ کوک :
" باشه ولی بهتره ارزششو داشته باشه . "
تهیونگ رو جونگ کوک رفت و پوزخند زد :
" من همیشه کاری میکنم که ارزششو داشته باشه ."
آروم روی عضو جونگ کوک نشست .
تهیونگ پوزخند زد و باسنشو روی عضو جونگ کوک تاب داد . کم کم سرعتشو بیشتر کرد تا جایی که عین دیوونه ها ناله میکردن .
جونگ کوک دستاشو روی ران های جونگ کوک گذاشت و کنار ناله هایی که میکرد خودشو تو تهیونگ میکوبید .
جونگ کوک از لابه لای دندوناش غرید :
" واقعا زیبایی تهیونگ !"
تهیونگ آه کشید . با حس نزدیک شدنش سوراخشو دور عضو جونگ کوک محکم تر کرد .
تهیونگ :
" امممم جونگ کوک ! اه ... دارم .. دارم میام ! "
جونگ کوک دستشو دور عضو تهیونگ حلقه کرد و تابش داد :
" بیا بیبی ! "
تهیونگ ناله هاش بلند تر شد تا جایی که با شدت روی شکم و دستای جونگ کوک خالی شد .
آروم آروم روعضو جونگ کوک بالا پایین رفت تا بالاخره مایع گرم جونگ کوک رو توی خودش حس کرد .
جونگ کوک :
" فاک تهیونگ ... "
چند دقیقه ای هردو همونطوری وایسادن . تهیونگ آروم از جونگ کوک فاصله گرفت و کنارش دراز کشید .
تهیونگ به شکم جونگ کوک اشاره کرد :
" حوله داری ؟"
جونگ کوک از جاش بلند شد . کاندوم رو دراورد و از اتاق بیرون رفت . احتمالا رفت سمت دستشویی .
بعد چند دقیقه با یه حوله برگشت و پاهای تهیونگ رو تمیز کرد .
نشست کنار تهیونگ و سکوت کرد .
جونگ کوک :
" ام تهیونگ ... چیزه ... امشب که نمیخوای بمونی اینجا ؟ "
تهیونگ چشاشو باریک کرد :
" داری منو میندازی بیرون ؟ بی تربیت . "
جونگ کوک :
" نه خب منظورم اینه که ... خب خیلی حال داد ... ولی خوابیدن کنار هم بعد یه همچین سکسی رو زیاد دوس ندارم . مخصوصا کنار آدمایی مث تو "
تهیونگ چپ چپ نگاش کرد . از تخت پایین اومد و لباساشو پوشید .
تهیونگ :
" نگران نباش عشقم . ذاتا منم به عوضی هایی مث تو آلرژی دارم . میدونی که ؟ "
جونگ کوک به این واکنش تهیونگ ریز خندید .
جونگ کوک :
"چرت نگو بیبی . ازم بدت بیاد ؟ هه . بعد یه همچین سکسی که بهت دادم ؟! "
تهیونگ :
" باز اعتماد به نفست رفت بالا تو ؟"
جونگ کوک :
" دروغ گفتن به خودت حالتو خوب میکنه ؟ "
تهیونگ رو تخت نشست تا کفشاشو بپوشه :
" یه عوضی بودن حالتو خوب میکنه ؟ میدونی ؟ ظاهرا طبق گفته ی تو مینجائه منو دوس داره ... "
جونگ کوک سریع گفت :
" همینطوره ! "
تهیونگ چشم غره رفت و ادامه داد :
" اما حداقل اون عین تو موقع سکس بهم نمیگه بیبی . "
جونگ کوک مدتی بهش خیره شد و بعد آروم گفت :
" مینجائه یه بازنده ی واقعیه . "
تهیونگ بلند شد :
" و تو هم یه بچه ابتدایی هستی . "
سمت در رفت و گفت :
" لازم نیس درو نشون بدی . خودم میدونم کجاس. "
صدای جونگ کوک متوقفش کرد .
جونگ کوک :
" تهیونگ ؟ "
تهیونگ سمت جونگ کوک برگشت :
" هوم ؟ "
جونگ کوک :
" لاغر شدی ؟ "
تهیونگ چند دقیقه شوکه همونجا وایساد . تهیونگ این اواخر بخاطر حجم زیاد کارش خیلی وزن کم کرده بود . اما این موضوع رو حتی نامجون یا سوهیون هم متوجه نشده بودن . چجوری جونگ کوک متوجه شده بود ؟
تهیونگ لبخند کوچیکی زد :
" اره . یه چند کیلویی کم کردم ."
جونگ کوک با سر تایید کرد .
تهیونگ :
"شب بخیر جونگ کوک . "
این بار وقتی برگشت که بره جونگ کوک جلوشو نگرفت . همین هم به نظر تهیونگ بهترین کار بود . حس میکرد وقتی توی اون خونس حالش عجیبه . برای شب اول همین بهتر بود که اونجا نمونه ....
YOU ARE READING
Cut out all the ropes | Kookv/Vkook | Completed
RomanceCut out all the ropes Writer: aeterisks Translator: Shiva Main Couple: Kookv/Vkook Genre: Romance. Smut این کار فقط ترجمه شدست و تمام حق و حقوق نویسنده محفوظه 🌸