Part 16🌸

3.2K 490 90
                                    

" یه کمکی میکنی تهیونگ ؟ "

نگاهشو از تصویر خودش توی آینه گرفت و دست از بستن کراواتش کشید . هرچند موفق نمیشد درست ببنده .

جونگ کوک روی تخت تهیونگ نشسته بود و با یه کرم توی دستش به تهیونگ خیره بود .

" میخوای کرم بزنم برات ؟ "

" اره پشتمو لطفا . "

کرم رو از دستش گرفت و پشت جونگ کوک رو تخت نشست . از تو آینه ی روبه روشون به جونگ کوک نگاه کرد .

" دوس داری به پوستت برسی ؟"

لپ های جونگ کوک سرخ شدن .

" اره خب ... دوس دارم پوستم نرم باشه ."

تهیونگ کرم رو با دستش رو شونه های جونگ کوک پخش کرد و خندید .

" چرا میخندی ؟ "

" انتظار نداشتم . ولی کیوته . خیلی کیوتی . قبلا چجوری میزدی به کمرت ؟ "

جونگ کوک با خنده دستی پشت گردنش کشید و گفت :

" خب با سختی . ولی الان که با همیم دیگه تو میتونی این کارو برام بکنی . اره ؟ "

با هم ، با هم ، اونا با همن . اون با جونگ کوکه . کل این یک ماهی که اومدن برزیل با هم بودن اما مکالمه ای رو که باید داشته باشن رو نداشتند . نمیخواست جونگ کوک رو از خودش بترسونه . خودش هم میترسید .

هم خودش و هم جونگ کوک اینطوری توی حرف هاشون به این که باهمن اشاره میکردن . نه قرار میذاشتن ، نه دوست پسر هم بودند ، هیچی نبودن . فقط باهمن . این موضوع که نمیتونست به جونگ کوک درمورد علاقش بگه اعصابشو خورد میکرد . چون میدونست عشق و رابطشون مثل شیشه شکننده و مثل خود عشق صریح بود .

" حتما "

هردوشون ساکت بودند و تو فکر رفته بودند . وقتی کارش تموم شد گونه ی جونگ کوک رو بوسید و دوباره سمت آینه رفت .

" 25 سالته و هنوز بلد نیستی چجوری کراوات میبندن ؟‌"

" 24 سالمه جناب .... حتی نمیدونی چند سالمه . تو دیگه چجوری عاشقی هستی ؟‌"

جونگ کوک چشم غره رفت . بلند شد سمت تهیونگ رفت و اون رو طرف خودش برگردوند . کراواتشو گرفت و سعی کرد ببندتش .

" میدونی گوک ... این منو یاد " عاشق " میندازه . الان باید به چشمای هم خیره بشیم و همو ببوسیم نه ؟ "

جونگ کوک ابروهاشو بالا برد :

" راستش نمیدونم درمورد چی حرف میزنی ولی خب چرا که نه ؟ "

" وقتی از این جشن کوفتی برگردیم با هم یه ماراتن " عاشق " میریم . حق مخالفت هم نداری . "

" هنوز نمیفهمم چی میگی ولی باشه ."

Cut out all the ropes | Kookv/Vkook | CompletedWhere stories live. Discover now