مینجائه توی گردن تهیونگ زمزمه کرد :
" بدنت کاملا منقبضه ! "
تهیونگ که کم کم داشت خوابش میگرفت از ته گلوش صدایی مثل " هوم " رو دراورد .
مینجائه :
" کلی گره توی عضلات کمرت هست . "
روی شکمش دراز کشیده بود . مینجائه هم درحال ماساژ دادنش بود .
مینجائه روی باسن تهیونگ نشست .
تهیونگ آروم زمزمه کرد :
" از کجا اینارو میدونی ؟ "
مینجائه نوک انگشتانش رو روی کمر تهیونگ کشید و گفت :
" قبل بازیگر شدن یه ماساژور ماهر بودم ... چرا انقد عضلاتت منقبضه ؟ چیزی اذیتت میکنه ؟ براهمین صدام کردی !؟ "
تهیونگ :
" اره ولی برای یه سکس باحال صدات کردم بیای نه برای یه ماساژ . "
مینجائه ریز خندید .
تهیونگ :
" جئون جونگ کوک رو میشناسی ؟ "
مینجائه :
" درموردش شنیدم اما شخصا ندیدمش . چطور ؟ "
تهیونگ :
" چون .. اوه خدااااا . خیلی خوب بـــود ! دوباره همونجا رو فشار بده . "
مینجائه دستاشو وسط شونه های تهیونگ فشار داد .
تهیونگ :
" چون من میشناسمش و این بدترین اتفاق عمرم بوده . "
مینجائه :
" و دلیلش چیه ؟ "
بعد گفتن این حرف دستاشو روی گردن تهیونگ کشید و گفت :
" خدایا . تهیونگ بدنت کاملا عصبی و منقبضه . خیلی خوش شانسی که منو داری .."
تهیونگ :
" میدونم که هستم ..... و اوه نمیدونم . اون واقعا یه عوضیه اما از طرفی دوست جیمین هم هست و کلی باهاش خوش میگذرونه . ازش خوشم نمیاد . "
مینجائه خندید :
" داری حسودی میکنی ؟! اگه نمیشناختمت میگفتم عاشق جیمین شدی ! "
حس انگشتای مینجائه که ماهرانه روی کمرش کشیده میشدند لرز خفیفی بهش وارد میکرد .
تهیونگ :
" برو بابا کدوم حسودی ؟! من فقط خوشم نمیاد رفیقم با همچین آدمایی بگرده . "
مینجائه چشم غره رفت و گفت :
" اره جون عمت . تو گفتی منم باور کردم . "
تهیونگ :
" حسودی نیست مینی . فقط دوس ندارم کسی که منو دوس داره اون پسره رو هم دوست داشته باشه چون اون موقع انگار من شبیه اون پسره میشم و ... واقعا حال به هم زنه . "
مینجائه آروم روی کمر و گردن تهیونگ رو بوسید و زمزمه کرد :
" شاید اونام عین من و تو دوستن . "
تهیونگ :
" نه اون موقع جیمین بهم میگفت . این اولا . دوما اینکه جونگ کوک استایل مورد علاقه ی جیمین نیست . "
مینجائه :
" استایل مورد علاقه ی جیمین چیه ؟ "
تهیونگ :
" راستش جیمین استایل خاصی نداره :/ ولی خب به هرحال جونگ کوک موردعلاقش نیست . "
مینجائه کنار تهیونگ روی تخت دراز کشید و به تهیونگ خیره شد .
مینجائه :
" شنیدم خیلی جذابه ."
تهیونگ سرشو سمت مینجائه چرخوند و بهش خیره شد . همینطور که با انگشتش فک زیبای مینجائه رو لمس میکرد گفت :
" اره خیلی. اگه یه عوضی به تمام معنی نبود حتما جذبش میکردم . "
مینجائه بدون اینکه تهیونگ متوجه بشه با حرص و ناراحتی لباشو رو هم فشار داد .
تهیونگ بهش چشمک زد :
" حالا هرچی .... برای راند دوم حاضری ؟ "
مینجائه دوباره لبخند زد . دستشو دور کمر تهیونگ انداخت و به خودش نزدیک کرد .
مینجائه :
" فکر کردم نمیپرسی . "
***
تهیونگ عاشق پارتی بود اما این اصلا پارتی مورد علاقش نبود و مجبوری اومده بود .
این پارتی از اونا بود که باید با گیلاس ویسکی تو دستت وایمیستادی و منتظر مراسم بعد از این میشدی که اونجا تقریبا همه چی جالب میشد .
ولی انقدراهم بد نبود چون یکی از مهمونا اتفاقی جونگ کوک بود .
تهیونگ دائم حس میکرد نگاه خیره ی جونگ کوک به اونه ولی هربار سمتش برمیگشت میدید نگاه جونگ کوک به یه جای دیگست .
تهیونگ یکم زیادی مست کرده بود و کم کم داشت گیج میزد . وسط سالن رفت و شروع به رقصیدن کرد .
همون لحظه هوسوک سریع سمتش اومد و لیوان مشروبو ازش گرفت .
تهیونگ با صدای نسبتا بلند گفت :
" هی !! اون مال من بود !! "
هوسوک سریع با دستش دهن تهیونگو گرفت و بازوشو گرفت .
هوسوک :
" خدایا ! تهیونگ میخوای آبروی خودتو با دست خودت ببری ؟! بیا بریم ببینم ! "
تهیونگ خواست مقاومت کنه اما هوسوک محکم گرفتش و با خودش کشید . مسیرش نشون دهنده ی این بود که سمت دسشویی میرفت که باعث شد تهیونگ اضطراب بگیره .
نکنه هوسوک میخواست با تهیونگ سکس داشته باشه ؟! تهیونگ واقعا از لحاظ دوستی عاشق هوسوک بود اما حس خاصی بهش نداشت . اگه هوسوک کاری میکرد مطمئنا محکم میزدش.
وقتی رسیدن دسشویی تهیونگ سریع از دستش فرار کرد و تو یکی از گوشه های دسشویی وایساد .
هوسوک چند قدم جلوتر رفت :
" تهیونگ تو واقعا خنگی یا دیوونه ؟! تهیونگ تو یه مدلی !! "
تهیونگ :
" نزدیکم نیا ! "
هوسوک گیج شده بود و با قیافه ی سوالی به تهیونگ خیره شده بود .
تهیونگ :
" هوسوک متاسفم اما من حسی بهت ندارم ! "
هوسوک :
" چی داری می... شت ! تهیونگ تو فکر کردی آوردمت اینجا باهات سکس کنم !؟ "
تهیونگ با سر آروم تایید کرد که باعث شد هوسوک بلند بلند شروع به خندیدن کنه .
هوسوک :
" خدایا ! تهیونگی دیگه هرگز مست نکن باشه ؟ "
تهیونگ چند بار با گیجی پلک زد . یهو با حرص بازوهاشو بغل کرد و گفت :
" نکنه من به حد کافی جذاب نیستم ؟! "
هوسوک :
" تهیونگ تو برای من عین یه داداش کوچیکتری . پس دیگه همچین چیزایی نگو . "
تهیونگ سرشو انداخت پایین چون بازم ذهن منحرفش کار دستش داده بود .
هوسوک در یکی از دسشویی های شیک و بزرگ رو باز کرد . آروم بازوی تهیونگ رو گرفت و به جلو هلش داد .
هوسوک :
" همینجا بمون من برم یه جایی . زود برمیگردم برسونمت خونه . "
تهیونگ :
" جدی مطمئنی نمیخوای باهام سکس کنی ؟ آخرین آدمی که بهم گفت میرسونتم خونه ... "
هوسوک سریع دستشو گذاشت رو دهنش .
هوسوک :
" فقط هیچی نگو . "
تهیونگ :
" باشه ولی چقد طول میکشه اومدنت ؟ "
هوسوک :
" اممم نیم ساعت .... دیگه نهایتش ۴۵ دیقه اس ! "
تهیونگ با حرص لباشو جلو داد و آه کشید ولی چاره ای نداشت . درو قفل کرد و روی صندلی اونجا نشست . گوشیشو دراورد و مشغول بازی با اون شد ..
هنوز چند دقیقه از رفتن هوسوک نگذشته بود که صدایی از بیرون اومد . تهیونگ تصمیم گرفت ببینه صدا از چیه . درو آروم باز کرد اما با دیدن شخصی که اونجا بود نا امید شد .
جونگ کوک مشغول شستن دستاش بود .
تهیونگ از اون اتاقک بیرون رفت و گفت :
" اوه تویی . "
جونگ کوک سمتش برنگشت اما از توی آینه به تهیونگ خیره شد . نگاه خیره ی جونگ کوک بیشتر از حد عادی طول کشید اما بالاخره زبون باز کرد و گفت :
" منم از دیدنت خوشحالم . "
وقتی جونگ کوک داشت دستاشو خشک میکرد تهیونگ به بازوهاش خیره شده بود و اصلا توان جدا کردن نگاهش رو نداشت .
وقتی چشماشو بالا برد متوجه نگاه خیره ی جونگ کوک شد .
وقتی جونگ کوک یه قدم جلوتر رفت تهیونگ اخم کرد و گفت :
" چیه ؟! "
صدای جونگ کوک عجیب آروم شده بود :
" اینجا چیکار میکنی تهیونگ ؟! "
تهیونگ انقدر عقب رفت که به سینک چسبید .
تهیونگ :
" به تو چه ربطی داره ؟! "
جونگ کوک انقدر نزدیک شده بود که تهیونگ میتونست کک و مک های ریز روی بینی جونگ کوک رو ببینه .
این اولین بار بود که کاملا با هم تنها بودند . جو کاملا سنگین شده بود .
نگاه جونگ کوک بدن تهیونگ رو زیر نظر گرفته بود . تهیونگ هم کم از جونگ کوک نداشت . اون هم داشت با نگاهش ران های جونگ کوک رو که با شلوار تنگ چرمیش پوشونده شده بود ، میخورد .
با کمک عالی جیمین اونا الان کاملا نظر همدیگه رو درمورد هم میدونستن .
شاید تهیونگ نباید از این لحظات لذت میبرد ، نباید بازوهای جونگ کوک رو که کنار بدنش روی لبه ی سینک قرار گرقته بودند رو دوست میداشت ، نباید نفس های جونگ کوک رو که بوی مشروب میدادند ، دوست میداشت .
جونگ کوک :
" چرا نداشته باشه ؟ "
وقتی حرف میزد لباش به لبای تهیونگ میخورد و حال هردوشون رو خراب میکرد .
حس خواستن توی دل هردوشون دیوونشون کرده بود .
وقتی جونگ کوک پایین تنه اش رو به پایین تنه ی تهیونگ فشار داد ناله ی آرومی از لبهای تهیونگ بیرون اومد .
وقتی دست جونگ کوک پشت گردن تهیونگ کشیده شد ، تهیونگ لب پایینشو گاز گرفت تا ناله ی بلندتری نکنه .
تهیونگ دیگه نتونست تحمل کنه و محکم لباشو رو لبای جونگ کوک کوبید. طولی نکشید که جونگ کوک از حالت شوکه در اومد و جواب بوسه های پر هوس تهیونگ رو داد .
جونگ کوک تهیونگ رو توی بغلش بلند کرد و تهیونگ برای اینکه نیوفته پاهای خوش فرمش رو دور بدن جونگ کوک حلقه کرد و با دستاش محکم بازوهاش رو گرفت .
حس میکرد نمیتونه نفس بکشه چون نباید با جونگ کوک توی دستشویی پارتی عشق بازی کنه . فاک ، اون کلا نباید با جونگ کوک عشق بازی کنه ! جونگ کوک یه آدم احمق به درد نخور و یه عوضی تمام عیار بود .. ولی گاز هایی که از لب های تهیونگ میگرفت کاملا هوش از سر تهیونگ میبرد . تا حدی که باعث شد تهیونگ خیلی سریع دهنش رو برای زبون جونگ کوک باز کنه .
تهیونگ ازش جدا شد و گفت :
" جونگ کوک ما نمیتونیم .... "
اما با دیدن لب های قرمز و خیس جونگ کوک که با ناراحتی آویزون شده بودند حرفش رو عوض کرد و گفت :
" اینجا نمیتونیم . یکی میاد مارو میبینه . "
جونگ کوک همونطوری تهیونگ رو سمت اتاقکی که قبلا تهیونگ اونجا بود برد و درو بست . تهیونگ رو به در فشار داد و بوسه ی داغی رو شروع کرد .
لباشو به پوست گردن تهیونگ چسبوند و شروع به مک زدن کرد .
تهیونگ برخلاف میلش گفت :
" مارک زدن نداریم جونگ کوک . "
چون هرموقع رو گردنش مارک دیده میشد سوهیون کلی سرش داد میزد که اگه دوباره مارک داشته باشه میکشتش.
جونگ کوک باشه ای زیرلب گفت ... اما دندوناشو آروم روی پوست حساس گردن تهیونگ کشید که باعث شد بدن تهیونگ لرز بگیره .
جونگ کوک آروم تهیونگ رو روی زمین گذاشت و گفت :
" وایسا تهیونگ . "
جونگ کوک بلافاصله جلوی پاهای تهیونگ نشست و بهش نگاه کرد .
تهیونگ میتونست قسم بخوره نگاه کردن به جونگ کوکی که جلوش پاش نشسته بود و بهش خیره شده بود ، بهترین منظره ی عمرش بود .
جونگ کوک با دستاش پاهای تهیونگ رو از روی شلوار لی لمس میکرد .
جونگ کوک آروم زمزمه کرد :
" پاهات خیلی کشیده ان . "
دستاشو آروم به پشت رون های تهیونگ کشید .
تهیونگ آروم زمزمه کرد :
" جونگ کوک ... "
جونگ کوک به چشمای تهیونگ خیره شد . مطمئنا تهیونگ قرار نبود به جونگ کوک التماس کنه چون به نظرش جونگ کوک یه عوضی بود . گرچه این عوضی یکم بعد قرار بود براش س.ا.ک بزنه اما هرچی هم باشه بازم اون یه عوضی بود !
وقتی جونگ کوک از روی شلوار تهیونگ رو لمس کرد ، تهیونگ سریع لباشو گاز گرفت . اما نتونست جلوی رون هاشو بگیره که جلوتر نرن .
جونگ کوک به واکنش های بدن تهیونگ پوزخند زد .
سریع دکمه ی شلوار تهیونگ رو باز کرد و شلوار و شورتشو باهم درآورد . آلت تهیونگ کاملا تحریک شده بود و پریکامش خیسش کرده بود .
جونگ کوک زمزمه کرد :
" خوشگله ."
انگشتاشو دور آلت تهیونگ حلقه کرد و با اینکارش تهیونگ سرشو عقب برد و به در کوبید . جونگ کوک دستشو بالا پایین میبرد و پریکامش رو با انگشتش پاک میکرد .
هیچ کس تا حالا به آلتش نگفته بود خوشگله . البته هیچ کس از آدمایی که تهیونگ ازشون بدش میومد نزدیک آلتش نشده بودن پس میشد گفت جونگ کوک اولین های زیادی رو برای تهیونگ داشت .
جونگ کوک بدون توقف زبونشو روی آلتش کشید و لباشو دورش حلقه کرد . تهیونگ بلند ناله کرد و دستاشو توی موهای مشکی و نرم جونگ کوک چفت کرد که باعث شد جونگ کوک هم بلند ناله کنه .
تهیونگ پوزخند زد و گفت :
" این کارو دوس داری نه ؟ "
دوباره موهای جونگ کوک رو کشید که ناله ی بلند جونگ کوک رو دراورد .
جونگ کوک تند تند سرشو عقب جلو میکرد و هربار که جلو میرفت بیشتر آلت تهیونگ رو توی دهنش جا میکرد .
دهن جونگ کوک کاملا داغ بود و این برای تهیونگ فوق العاده بود . دهنش کاملا تهیونگ رو احاطه کرده بود .
تهیونگ نتونست تحمل کنه و کاملا یهویی خودشو تو دهن جونگ کوک فشار داد .
جونگ کوک عق زد و عقب کشید . تهیونگ با نگرانی بهش خیره شد و پرسید :
" جونگ کوک حالت خوبه ؟ "
جونگ کوک با چشمای خیس و لبای قرمز شده به تهیونگ نگاه کرد .
جونگ کوک :
" حالم خوبه ... دوسش دارم ... "
تهیونگ موهای جونگ کوک رو محکم تر گرفت و اونو نزدیک دیکش برد .سر آلتش رو روی لب های جونگ کوک میکشید و باعث میشد ناله های ریز جونگ کوک به گوش برسن.
تهیونگ پوزخند زد و گفت :
" دوس داری اون دهن خوشگلتو به فاک بدم نه؟ ... چقدر دوس داری اینکارو بکنم ، هوم ؟! "
و همون موقع تهیونگ فهمید حرفش بد بوده و شاید جونگ کوک الان بلند شه و به تهیونگ بگه برو دهن خودتو به فاک بده و بعد از اینجا بره .
اما چشمای جونگ کوک با حرفای تهیونگ برق زد . به تهیونگ خیره شد و بلند ناله کرد .
جونگ کوک :
" تهیونگ لطفا . میخوام تو دهنم حست کنم . میخوام رو صورتم بیای . میخوام ... "
تهیونگ طاقت نیاورد و گفت :
" فاک جونگ کوک . حرف نزن و کارتو بکن ! "
جونگ کوک دوباره آلت تهیونگ رو وارد دهنش کرد . تهیونگ محکم موهای جونگ کوک رو گرفته بود و عقب و جلو میبردش .
جونگ کوک با بی قراری دستشو سمت آلت خودش برد و فشارش داد . تهیونگ تندتند ناله میکرد . سرشو به در پشتش کوبید و با صدای بم گفت :
" فاک جونگ کوک وقتی داری اینطوری ساک میزنی فوق العاده دیدنی میشی ! "
وقتی جونگ کوک دهنشو سفت کرد تهیونگ حس کرد داره میاد . سر جونگ کوک رو جدا کرد . تند تند با دستش آلتشو تکون میداد . جونگ کوک دهنشو باز کرد و منتظر تهیونگ وایساد .
بالاخره تهیونگ با یه ناله ی بلند رو صورت جونگ کوک خالی شد . کام تهیونگ گونه ها و دهن جونگ کوک رو سفیدرنگ کرده بود .
پاهای تهیونگ طاقت نیاوردن و بعد بالا کشیدن شلوارش روی زمین کنار جونگ کوک نشست .
نزدیک جونگ کوک رفت و کامش رو از روی صورت جونگ کوک پاک کرد . خم شد تا دستمال کاغذی برداره و دستشو پاک کنه اما جونگ کوک سریع مچ تهیونگ رو گرفت و انگشتاشو یکی یکی لیس زد و تمیزشون کرد .
تهیونگ متوجه برآمدگی توی شلوار جونگ کوک شد . نزدیکش شد و انگشتاشو روش کشید .
تهیونگ :
" میخوای یه فکری به حال این بکنم ؟ "
جونگ کوک با سر تایید کرد . تهیونگ سریع کمربند و دکمه ی شلوار جونگ کوک رو باز کرد . جا خیلی تنگ بود ولی به هر زوری که بود شورت جونگ کوک رو دراورد .
توی دستش تف کرد و آلت بزرگ جونگ کوک رو بین انگشتای بلند خودش گرفت .
ناله های بلند جونگ کوک همه جا رو پر کرده بود . به نظر تهیونگ ناله های جونگ کوک زیباترین صدایی بودن که تاحالا شنیده بود . جوری که جونگ کوک سرشو عقب برده بود و ناله میکرد زیباترین صحنه ی عمرش بود .
جونگ کوک :
" فاککک . تهیونگ .. دارم ... "
تهیونگ :
" بیا جونگ کوک . پسر خیلی خوبی بودی که اونطوری کمکم کردی "
جونگ کوک اسم تهیونگ رو داد زد و روی شکم خودش و دست تهیونگ اومد .
تهیونگ دست کثیفش رو تو دهنش برد و تمیزش کرد . بعد نزدیک صورت جونگ کوک رفت و بوسه ی کوچیکی به لباش زد . اما جونگ کوک دستشو پشت سر تهیونگ گذاشت و بوسه رو عمیق تر کرد تا جایی که هردو نفس کم آورده بودند .
هردوشون تازه فهمیده بودن چیکار کردن . سریع بلند شدن و خودشونو مرتب کردند . جو بینشون خفه بود و هردو هنوز تو شوک کاراشون بودند .
تهیونگ پوزخند زد :
" فکر نمیکردم انقد باتم خوبی باشی . "
لپای جونگ کوک سریع سرخ شدن . برگشت سمت تهیونگ و داد زد :
" خفه شو تهیونگ . "
تهیونگ لبخند زد و گفت :
" وقتی داشتی التماس میکردی دهنتو به فاک بدم نمیگفتی خفه شم . "
جونگ کوک :
" این بهترین ساک زدن بود که تو عمرت دیده بودی و اونوقت قراره تا اخر عمرم اینو بکوبی تو صورتم !؟ واقعا یه عوضی ای ! "
تهیونگ :
" چرا فک میکنی بهترین بود ؟ "
جونگ کوک پوزخند زد :
" میدونم تو اینکار خوبم "
تهیونگ میدونست جونگ کوک اونطوری گفت تا خودشو اثبات کنه و تهیونگ هم بدش نمیومد اگه مجبور باشن برای بار دوم اثبات کنن .
تهیونگ :
" شرط میبندم من بهترم . "
وقتی جونگ کوک خواست جوابشو بده صدای هوسوک اومد .
هوسوک :
" خب تهیونگی بیا بریم . "
تهیونگ با اشاره از جونگ کوک پرسید که مشکلی با دونستن هوسوک درمورد این اتفاق داره یا نه . که جونگ کوک هم با بیخیالی شون هاشو بالا انداخت و سرشو تکون داد .
تهیونگ درو باز کرد و لبخند هوسوک با دیدن سرو وضع اون دوتا از بین رفت .
هوسوک :
" دارین شوخی میکنین !! "
جونگ کوک ازشون رد شد و تو آینه به موهاش نگاه کرد . با حرص گفت :
" تهیونگ چه غلطی با موهام کردی ؟! "
تهیونگ نزدیک جونگ کوک فت و سعی کرد موهاشو درست کنه .
تهیونگ :
" جونگ کوک فقط خفه شو ... هوسوک داریم کجا میریم ؟ "
هوسوک :
" یه یتیم خونه ای میبرمت دیگه . "
جونگ کوک ریز خندید .
تهیونگ با حرص یکم موهای جونگ کوک رو کشید و برگشت سمت هوسوک .
تهیونگ :
" چرا انقد بدخلقی میکنی هوسوک ؟ دارم فک میکنم واقعا میخواستی باهام بخوابی و الان داری به جونگ کوک حسودی میکنی ! "
هوسوک سرشو با دستاش فشار داد و گفت :
" فقط خفه شو تهیونگ .... اصلا مگه شما دوتا از هم متنفر نبودین ؟ "
جونگ کوک با بی حوصلگی گفت :
" خب که چی ؟ "
وقتی تهیونگ دوباره موهای جونگ کوک رو کشید ، داد زد :
" تهیونگ وات د فاک ؟! "
تهیونگ :
" با هوسوک درس حرف بزنا ! "
جونگ کوک سمت در رفت و گفت :
" اصلا هرچی . من دارم میرم . فعلا . "
تهیونگ سمت هوسوک برگشت . قیافه ی هوسوک توهم بود و داشت با اخم به تهیونگ نگاه میکرد .
تهیونگ اصلا از این قیافه ی هوسوک خوشش نمیومد . اون هوسوک بود . دوست صمیمیش و کسی بود که همیشه لبخند داشت .
تهیونگ :
" چیه ؟ "
هوسوک :
" تو یکم توضیح بدهکاری کیم تهیونگ ! "
YOU ARE READING
Cut out all the ropes | Kookv/Vkook | Completed
RomanceCut out all the ropes Writer: aeterisks Translator: Shiva Main Couple: Kookv/Vkook Genre: Romance. Smut این کار فقط ترجمه شدست و تمام حق و حقوق نویسنده محفوظه 🌸