Part 18 [Last Part]🌸

5.6K 687 147
                                    

یونگی دقیقا همون قرص های قبلی رو به تهیونگ داد اما این دفعه تهیونگ همشون رو کامل میخورد تا مثل دفعه قبلی سرزنشش نکنند . جیمین بهش گیر داده بود و راجب قرص ها مجبورش کرده بود بعد از هر بار قرص خوردن براش مدرک بفرسته . اینکه جیمین تند تند شام رو خونه ی تهیونگ میومد یا اینکه مجبور بود از هر بار قرص خوردنش برای جیمین فیلم بفرسته به نظرش کاملا مسخره بود .

اومدن جیمین خوب بود و جیمین رو خیلی دوست داشت اما دلش خونه ی خالی خودشو میخواست که تنها باشه و بشینه بخاطر قلب شکستش همش گریه کنه .

یه شب که هردوشون روی مبل ول شده بودند و تلویزیون میدیدند جیمین سمتش برگشت :

" هنوزم نفهمیدم چرا قرصاتو کانل نمیخوردی . "

" باو مزه ی ک.یر میدن . "

جیمین ریز خندید :

" اگه اینطوریه که تو باید خیلی دوسشون داشته باشی . "

ولی وقتی قیافه ی بی حس تهیونگ رو دید اخم کرد :

" یالا تهیونگ . یادم نمیاد کی خنده ی تورو دیدم "

" ببخشید "

" نیازی به عذرخواهی نیست . "

نزدیک تهیونگ رفت و بغلش کرد :

" میفهمم که قلبت شکسته . "

" پس وقتی قلبت میشکنه اینطوری حس میکنی ؟ امیدوارم باعث شکستن قلب کسی نشده باشم . "

جیمین ریز خندید :

" مینجائه .... و جونگ کوک "

این روزا جیمین خیلی راجب جونگ کوک میگفت . احتمالا برای جونگ کوک هم از تهیونگ میگفت .اینکه راجب جونگ کوک میگفت برای تهیونگ خیلی لذت بخش اما از طرفی هم عذاب اور بود . میدونست که جیمین اینارو برای برگردوندنشون به هم میگه چون هردوشون وضعشون خراب بود . اما خب حس میکرد آماده ی روبه رو شدن با جونگ کوک نیست . شایدم هیچوقت اماده نمیشد چون با اینکه دعوا با جونگ کوک اخرین چیزی بود که میخواست و اولین چیزی میشد که اتفاق میوفتاد .

" جونگ کوک تو اون لیست نیست . اونم دل منو شکسته. "

" شاید برای همین انقد مهمه . چون اولین آدمیه که گذاشتی دلتو بشکنه "

تهیونگ چشماشو بست ، سرشو به سینه ی جیمین تکیه داد و نفس عمیقی کشید . حق با جیمین بود . این اواخر همش حق با جیمین بود . این روزها جیمین خیلی عمیق و مفهومی حرف میزد . چیزهایی میگفت که فقط از نامجون برمیومدند .

آروم زمزمه کرد :

" دلم براش خیلی تنگ شده "

مطمئن نبود جیمین حرفشو شنیده تا وقتی که جیمین آغوشش رو تنگ تر کرد .

" گوش کن تهیونگ . میخوام یه چیزی بگم ولی جونگ کوک بهم سپرده که چیزی نگم . "

تهیونگ از اضطراب دل پیچه گرفت . صدای جیمین کاملا جدی بود و این یخورده ترسناک بود .

Cut out all the ropes | Kookv/Vkook | CompletedWhere stories live. Discover now