همین که از اتاق لیسا بیرون اومدیم بم بم این حرف هارو تو صورتم زد. "خوب گوش کن قرار بر اینه ازین به بعد تو اتاق من میمونی. چون نمیتونم بزارم از جلو چشام دور شی , اونجا ساکت میمونی و هر کاری که من میگم میکنی وقتی بهت دستور دادم میخوری و می خوابی بدون اجازه ی من حرف نمیزنی و حتی نفس هم نمیکشی , اگه اذیتم کنی درجا از شرت خلاص میشم . شیرفهم شد؟"با تعجب نگاش کردم .
با خودم گفتم 'این یارو جدیه یا چی؟'
"من خیلی هم جدیم, حالام عجله کن بریم."
قبل اینکه جوابشو بدم, دستشو زیر زانوهام گذاشت و منو تو بغلش بلند کرد . دوباره حس کردم سوار قطار شهر بازیم و اگه محکم لباسمو نگه نداشته بود تا الان افتاده بودم .
مسخره کرد. "آدم ها و اون سرعت افتضاحشون."
صدای دست زدن شنیدم و بعدش همه جا روشن شد و من دوباره یه اتاق بزرگ و بظاهر مدرن رو دیدم. خیلی شبیه اتاق لیسا بود با این تفاوت که همه چیزش سیاه و سفید بود. دیوارهای سیاه ,تختخواب سیاه با ملافه های سفید و همینطور یه کاناپه چند تکه ی سفید که کنار دیوار بود. لامپ های سفیدی که به سقف اویزون بودن مثل سیاره های شناور بودند , یکی از دیوارها شبیه فواره بود و آب مثل آبشار ازش فوران میکرد . کلا انگار تو فیلمبرداری یکی از قسمت های ام تی وی کریبز(MTV cribs )بودیم .
"ازش خوشت اومد نه؟ خودم طراحیش کردم." بم بم گفت و به سمتم برگشت. "باید دوباره دوش بگیری , یه چیزی میارم بخوری قبل ازینکه بریم بخوابیم."
با عصبانیت نگاش کردم. "من گرسنه نیستم."
یه لبخند مسخره داشت که دلم میخواست بزنم تو صورتش."فکر کن خونه خودته , راحت باش وسایلات تو حمومه."
حموم تقریبا شبیه حموم لیسا بود فقط یه چمدون وسطش بود, بازش کردم و لباسامو دیدم لباسهایی که الان باید تو خونه ام باشن.
"تو رفتی خونمون؟"
'اوه, نه مامان بابام'
"نگران نباش خانواده ات خونه نبودن. یه ضدحال بود ولی مشکلی هم نبود اگه اونا رو از رو زمین محو میکردم . حالام برو دوش بگیر بوی خواهرمو میدی."
"عوضی." داد زدم و با کلافگی موهامو کشیدم.
با خودم گفتم 'نفس عمیق بکش جنی. افرین حالا دم , بازدم همینه' وقتی آروم شدم تو لباسام دنبال بیژامه گشتم اونجا یه کیف کوچیک دیگه ام بود که مال من نبود بازش کردم توش یه مسواک , تیغ , مام و شانه بود.
اون عوضی حتما اونا رو واسم گرفته, یه دوش گرم و طولانی که خیلی هم بهش نیاز داشتم گرفتم.
تصمیم گرفتم شِیوهم بکنم تو چون میخواستم تا میتونم لفتش بدم و تو حموم بمونم. با شامپو بدن های مختلف خودمو شستم حتی با مردانه اش, چون بوی خوبی داشتن و منو یاد هانبین مینداختن . اون شکلاتی شو استفاده میکرد که اسمش" دارک تمپتیشن" بود اسمش رو یادمه چون خودم استفاده اش کردم.
YOU ARE READING
Fatal Attraction | Jenlisa version
Vampireجنى كيم فكر ميكرد هرچيزى كه از زندگى ميخواست رو داره؛ شهرت، دوستاى عالى، و يه دوست پسره دوست داشتنى كه واسه قيافش ميشه غش رفت. ولى چى ميشه اگه از يه كلاب گروگان گرفته بشه و بيدار بشه و يه دختر فوق العاده خوش قيافه كه اسمش ليساست رو ببينه، دخترى كه ن...