7

701 68 26
                                    


ليسا

وقتی جنی از حموم بیرون اومد با بیکینی رو تخت دراز کشیده بودم , قیافه اش وقتی منو با بیکینی مشکیم دید خیلی خنده دار بود. داشت پشت سر هم پلک میزد چون فکر میکرد من سراب یا همچین چیزی ام و دهنش باز مونده بود.

خیلی خیلی کیوت بود میخواستم یجا بخورمش. اما نه مثل خون اشام ها و نه از نوع منحرفانه اش. خیلی خب شاید یکم از نوع منحرفانه اش.

بلند شدم و یه چرخ نمایشی زدم. "خوشت میاد ازش؟" پرسیدم و به بیکینیم اشاره کردم.

با بدبختی سعی کردم جلو خنده ام رو بگیرم جنی فقط اونجا وایستاده بود و دهنش باز مونده بود,  به سمتش رفتم و دستمو زیر چونه اش گذاشتم و دهنشو بستم.

"اینو یه بله در نظر میگیرم." گفتم قبل از اینکه ببوسمش و و کمرشو نوازش کنم.

لبامو از لباش جدا کردمو به لباش خیره شدم قبل از اینکه هر اینچ از بدن بی نقصشو چک کنم. "منم از مال تو خوشم میاد." گفتمو بهش چشمک زدم دیدم گونه هاش صورتی شد بعدش به سمت تخت رفتم و حوله هامونو برداشتم.

"کجا داریم میریم؟" جنی پرسید.

با یه نیشخند موذی به سمتش برگشتم. "استخر... واس برادرم اندازه یه قرن طول میکشه بخواد ما رو اونجا پیدا کنه چون اب بوی مارو تو خودش غرق میکنه. به علاوه این شانس رو بهم میده یه سری کار هارو امتحان کنم." بازم سعی کردم با دیدن قیافه اش جلوی خندمو بگیرم.

جنی نفسش بند اومد. "کار!؟"

یه لبخند وسوسه انگیز بهش زدم که باعث شد گونه هاش صورتی شه و یکم لرزید. سر به سر گذاشتنش خیلی آسونه ولی من نباید اینکارو با اون دختر طفلی بکنم سرزنشم نکنید این فقط خیلی باحال بود.

"اره کار." گفتمو فاصله بینمون رو به صفر رسوندم و سعی کردم از سرعت خون آشامیم استفاده نکنم و یهو جلوش ظاهر نشم تا همه چیز باهاش اونجوری باشه که خودم میخوام ولی بوی خونش باعث میشد آب دهنم راه بیفته و این هیچ کمکی به حالم نمیکرد.

با سر انگشت هام بازوشو نوازش کردم که باعث شدم پوست تنش مور مور شه, خم شدم و بوسه سریعی رو لباش گذاشتم و حوله رو بهش دادم .

"نگران نباش." گفتم و صورتم جوری نزدیک صورتش بود که وقتی حرف میزدم لبام میتونست لباشو لمس کنه "قراره خوش بگذره , حالا زود باش."

دستشو گرفتم و بابت گرمای دستش لبخند زدم , گرماش فقط گرمای معمولی دست یه آدم نبود بلکه گرمایی بود که تو همه بدنم می پیچید و باعث میشد حس خوبی بهم بده.

از در بردمش بیرون و به سمت آسانسور رفتیم تا به طبقه همکف بریم.

وقتی درهای آسانسور باز شدن جنی با دیدن منظره استخر نفسش بند اومد. فکر شو میکردم, که صحنه ی جالبی بشه براش . دوتا استخر دقیقا رو به رومون بود که یکیش در ارتفاع بالاتری قرار گرفته بود و توش یه بار هم بود. استخر ها با آبشار بهم وصل شده بودن . چهار تا حمام آب گرم درهر چهار گوشه ی دو تا استخر دیده میشد .

Fatal Attraction | Jenlisa version Where stories live. Discover now