8

1.7K 176 24
                                    

به صندلی تکیه داد :" این روزا کارت گرفته ها ‌‌‌... بهت حسودیم میشه !"
ابرومو بالا دادم :" منظورت چیه که ... بهت حسودیم میشه ؟!"
- خب ... یه نامه گرفتی ، یکی رو بوسیدی و یکی هم ازت شماره خواسته ...
نالید :" پس من چییی !"
+ اگه انقدر احساس تنهایی میکنی میتونم شمارتو بهشون بدم !
بستنی پرید توی گلوش :" من که لزبین نیستم !"
لیوان آب رو طرفش گرفتم :" پس چرا حسودی میکنی لیندا ؟!"
اخم کرد :" خب تو همیشه پیش من بودی و .‌.. تنها ... میدونی ؟!"
+ نه !
- اصن هرچی !
. ‌. .

به تکست نگاه کردم ، میتونستم تصور کنم الان صورت کوچیکش قرمز شده و موهای مشکیش دورش افتاده .
- I ... I like you !
من چی ؟! نمیدونم ، دوست داشتن ... من دوست داشتن رو نمیدونم ‌. اینکه واسه یه نفر ارزش قائل بشی ... اینکه دوست داشته باشی و دوست داشته بشی ... همشون عجیبه ، همشون غیر قابل درکه ! چرا همه احساس دارن !! چرا ... چرا آدما نمیتونن تنهایی دووم بیارن ؟! ولی من تونستم ! واسه یه مدت طولانی ، من هیچ کس رو نداشتم . اما حالا ‌‌... اگه در قلبم رو باز کنم ، اگه بخوام یه فصل جدید رو شروع کنم ... آدما ترکم میکنن ؟ اونا دنبال چین ؟ ممکنه ... ممکنه تو اوج پرواز ‌‌‌... رهات کنن؟! اینطوری بالت میشکنه ، در حالی که درک نمیکنی چه بلایی سرت اومده سقوط میکنه ... میوفتی  اونجایی که قبلا بودی ، اون وقتی که تنها بودی ، اما دیگه هیچی مثل قبل نیست . قلب تو دیگه سالم نیست ، ازون به بعد تو یه مریضی ، تو یه معتادی ... تو دیوونه ای !
من چی؟ میخوام ... من از این دختر خوشم میاد ؟ من ... من از دخترا خوشم میاد ؟!
انگشتام روی صفحه تایپ لغزید .
+ Thank you !

My Mad Hatter[LGBT]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang