G

665 130 42
                                    

(رُزی دوست دختر سابقه کریس)

با حسه چیزی که زیره سرش بود از خواب بیدار شد.

اول یکم گیج بود اما وقتی که موقیعتشو دید از جا پرید.

توی بقله کریس خوابش برده بود.
نگاهی به ساعته روی دیوار انداخت که هشته شب رو نشون میداد.
بعدش نگاهشو به دختره کناریش داد.

کریس توی خواب خیلی معصوم تر بود.

با نوکه انگشتاش روی تتو های گردنش رو لمس کرد و بعدش موهای اضافیه توی صورتش رو کنار زد.

:"تو اولین کسی هستی که منو تو خواب میبینی..چطورم؟"

کریس با چشمای بسته زمزمه کرد که باعث شد کارا دستشو عقب بده.

کریس چشماشو باز کردو به کارا خیره شد.

:"نگفتی..چطور به نظر میرسم؟"

کارا با سوالی که کریس کرد به چشماش نگاه کردو اروم زمزمه کرد:"تو..تو جذابی."

اما بعدش موهاشو بالا زد و گفت:"منظورت چی بود که من اولین نفرم؟"

کریس نیم خیز شد و گفت:"درواقع اینجور بگم که بعده دوسال اولین نفری..اخرین دوست دخترم."

کریس اروم زمزمه کرد و از روی تخت بلند شد و سمته موبایلش روی میز رفت.

:"کسی نیست نگرانت بشه؟"

:"فک نکنم"

کارا اروم گفت و به تقلید از کریس از روی تخت بلند شد.
و متوجه نشد که کریس به قسمتی از شکمش که پیرهن از روش بالا رفته بود زل زده.

کریس‌سرشو تکون دادو به صورت نمایشی دستاشو بالای سرش کشید.

:"خب...فک کنم مامانم شام درست کرده...بریم‌بیرون؟"

کارا سری‌تکون داد و با کش مویی که توی مچه دستش بود موهاشو گوجه ایی بالا زد که باعث شد کریس کیوتی زیره لب بگه.

کریس تا اشپز خونه کارا رو راهنمایی کرد و مادرش بعده دیدنشون گفت:"به به وقته خواب...امشب دیگه عمرن بتونید بخوابید."

کارا لبخندی زد و گفت:"ببخشید که مزاحمتون شدم خاله."

مامانه کریس دستشو تکون دادو گفت:"این چه حرفی گلم..توهم مثله کریستین میمونی."

کریس چشم غره ایی به مامانش رفت که البته مامانش اصلن براش مهم نبود.

بعد از خوردن شام کارا همونطور که لباسای خودشو از روی زمین برمیداشت گفت:"فک کنم بهتره کم کم برم.."

کریس اخمی کردو گفت:"امشب همینجا بمون.."

:"با اینکه مادرم اصلن براش مهم نیست که کجا بودم..ولی باید برم خونه..ممنونم ازت کریس."

𝑺𝑻𝑶𝑳𝑬 𝑴𝒀 𝑯𝑬𝑨𝑹𝑻Where stories live. Discover now