سلام^~^
بالاخره پس از قرنى آپ اين فيك رو شروع ميكنيم
لطفا به فرزند مورد علاقهم عشق تزريق كنيد/^•^\♥️💉سه تا مورد رو باید بگم
اولی این که اگه با دنیای امگاورس اشنایی ندارید قبل از ادامه دادن حتما به بوکم "سیر تا پیاز امگاورس" یه پاتک کوچولو بزنید ببینید داستان از چه قراره، قوانین جدید و مخصوص داستان خودم رو تو روند داستان متوجه میشید ولی خوب بهتره یه چیز پایه از امگاورس بلد باشید تا اتفاقات رو راحت درک کنید.دوم این که اگه سنتون زیرهیفده ساله لطفا همین الان این کتاب رو ببندید بذارید کنار.
سه این که متن بلد شده اول توی دابل کوتیشن رو بَ بَم (imMELYAR ) نوشته و متن کتاب ممنوعه ایه که ادامهی خط داستانی فیکشن آنپابلیش شدهم"You Can't Call Me Monster"ـه
ساده بخوام بگم مانستر توی این داستان یه کتاب تاریخی و ممنوعهست که حکم حمل کردنش مرگه
>~<لازم نیست اونو خونده باشید تا اینو بفهمید پس راحت باشید.
𝑺𝒆𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 1..𝑮𝑶𝑶𝑫 𝑳𝑨𝑫...
____________________"زمانی که مشرق و مغرب با اولین طلوع خورشید معنی پیدا کرد پدران آلفا پایه های تمدنی جدید را با ورودشان به جهان بنیان نهادند. تمدنی استوار بر شش پایه برای تداوم خون ؛ دو بتا ، دو آلفا و دو امگا.
اجماع فایرلایت -دسته ی کوچک خون خالص- شروع به ترسیم تمدنی نو کردند؛ و برای تداوم، این تمدن را امگاورس به نام امگا که سبب اصلی تداوم نسل است نامیدند.
اما در چرخه تداوم اجماع فایرلایت شکستگی به وجود آمد و اولین خیانت به تقدیر شکل گرفت. اولین تجاوز از مرز حقیقت زوجیت!
خیانتی که با خون و روح در هم آمیخته شد و تا به امروز تقدیر همچنان در پی انتقام جویی از خیانت آن روز پایهی ششم- کوچک ترین فرزند امگا- زاده از پدران الفا است.
VOUS LISEZ
Dad's Bad Lad
Fanfiction🚬⛓𝐃𝐚𝐝'𝐬 𝐁𝐚𝐝 𝐋𝐚𝐝⛓🚬 قاضی پارک، تنها بازماندهی آلفاهای آلبینو، رایحه هیچ امگایی رو حس نمیکنه؛ شاید به همین دلیل وقتی برای اولین بار رایحهای گرم و ملس از برده دشمن شماره یکش به مشامش رسید نتونست نگاه گرسنهش رو از روی اون امگا برداره. آ...