-Part11-

404 54 184
                                    

پارت یازده

بعد از چهارساعت پرواز
بالاخره به لس آنجلس رسیده بودن و باید برای
فردا خودشون رو اماده میکردند...
که استراحت ، اولویت اولشون بود...

هری بعد از اتفاقی که افتاد ، نگاه های زیرچشمی خودش به لویی رو به صفر رسوند و کنترل کرد...
اگر لویی نمیخواستش، اصراری نبود...
هری به اندازه ی کافی کوتاه اومده بود...

اما اون هنوز چیزی از عمق ماجرا نمیدونست...
از تهدیدی که ثانیه به ثانیه سلول های مغز لویی رو در برمیگرفتن و عضلات دهن اون رو فلج میکردن و
نمیتونست کلامی به زبون بیاره...

از حس مزخرفی که لویی با جمله ای که از زبون بهترین ادم زندگیش ،عشقش،شنیده بود و کنترلش رو از دست داده بود..

اون فقط تحت فشار بود...
بیشتر از حد معمول...

پسرا، بعد از انجام کارای فرودگاه تا هتل اسکورت شدن...
و حالا هرکدوم توی لابی سالن وی ای پی هتل،نزدیک اتاق هاشون ، منتظر چمدون ها بودن...

ثانیه ای چشمهای لویی از صورت گرفته و ناراحت
هری جدا نمیشد...

از طرفی ، لیام با رسیدنشون به هتل،
دوباره یکم بی قرار شده بود و نمیتونست
جلوی احساسات فوران شدش رو بگیره...

نایل با بیچارگی بین هری و لیام پاس داده میشد...
و لویی فقط میتونست پیش لیام بمونه تا ارومش کنه
درحالی که چیزی به اسم ارامش رو هرگز لمس نکرده بود...
به خصوص توی این ماه های اخیر...

هری اولین نفر، وارد اتاقش شد و بدون اینکه نگاهی پشت سرش بکنه،
در رو پشت سرش بست...

نایل با تعجب سمت لویی چرخید

ن:داداش من مطمئنم شما دوتا یه چیزیتون شده ! هری حتی نگاهت هم نمیکنه لو!

لویی با بی حواسی که دستش رو روی شونه ی لیام تکیه داده بود رو انداخت...
به ویوعه پنجره های بزرگ لابی چشم دوخته بود،
نشست و روی مبل لابی سالن وی ای پی هتل جا به جا شد

ل: میدونم نایل.

نایل درحالی که چشماش گرد تر از این حالت نمیشد
دوباره سوالاتشو ردیف کرد

ن: واتتتتت؟ شما دوتا دعوا کردید؟؟؟ اوه خدا مطمئنم توی دستشویی هواپیما صدای ناله-

ل: نایل میشه دهنتو ببندی داداش؟؟

لویی عصبی به نایل پرید و
نایل دوتا دستاشو برد بالا و خودشو تسلیم نشون داد

ن: خوب خوب خوب... ببخشید..فکر نمیکردم واقعا حستو اون وسط پروُنده باشم...شما دوتا خرگوشای هورنی-...

با کوسنی که با خنده ی به زور مخفی شده ی لیام به سمت سرش پرت شد ، قهقهه های مخصوص خودش رو زد و عقب عقب رفت تا از دست لویی عصبانی فرار کنه...

[ Only Fool Wins ] (L.S)(ON HOLD)Where stories live. Discover now