-Part 15-

567 74 220
                                    


های لاورز
با اینکه قرار نبود پارت ارومی باشه ولی خوب...
حرفای اخر پارت رو بخونین
حتما ! راجع به نحوه ی اپدیت هاست...
لازمه ی این پارت ، پارت قبله
حتما بخونین تا گیج نشید...!




لویی نگاه شوک زدش رو برای لحظه ای از صورت لیام دور نمیکرد
دست هاش رو دو طرف گونه هاش قرار داده بود و
سعی میکرد رفتار های عجیب غریب لیام رو هضم کنه...

لی: خواهش میکنم لویی .. اینجوری نگاه نکن...

لیام سرش رو بین دوتا ساعدش که به زانوهاش تکیه داده بود ، گرفت
و بدنش رو به چپو راست تکون داد، سعی کرد تا بدون اینکه صداش بلرزه حرفش رو بزنه...

نایل با عصبانیتی که ذره ای کم نشده بود
خودش رو سمت دیگه ی کاناپه ای ک لو نشسته بود پرت کرد

ن: خوبه...عالیه... دارید عالی پیش میرید ! صبح زود بیدار میشم میام
میبینم لویی مثل خون اشاما توی اتاقش حبس شده چشم هاش سرخه و دود کل اتاقشو برداشته و هری توی یه اتاق جدا خوابه !
بدون اون ...!

با دست به لویی اشاره کرد و لویی حرصی چشم هاشو چرخوند

نایل دوباره ادامه داد:
زین نصفه شب غیبش زده و لیام به درو دیوار خیرست و هیچ توضیح فاکی درستی-

ل: بس کن نایل! چه مرگت شده؟! تمومش کن !!!!

صدای هشدار دهنده ی لویی توی سالن هتلروم پیچید و
لحظه ای بعد حس کرد صدای هق هق ضعیفی از سمت چپش شنیده شد...

ن: بهش بگو به جای گریه و ناله ، گوهی که زده جمع کنه...!

نایل با بی حوصلگی سرش رو به سمت دیگه کج کرد و مشغول گوشیش شد...

لویی روی زمین کنار لی نشست و دست هایی که دور سرش قفل شده بودن روباز کرد...
انگشتاشو زیر چونش گذاشت و
کنج کاوانه به صورت لی خیره شد
لبخند غمگینی روی لب هاش شکل گرفت

ل: هعی هعی... اشکالی نداره داداش... بیا اینجا...

لویی اغوشش رو برای لیام باز کرد
لیام سرش رو پایین انداخته بود و چشم های قرمز شدش رو از لو میدزدید
نیمی از بدنش رو به سینه ی لو تکیه داد

لی: من خراب کردم لو..؟ لو... دلم... دلم براش یه ذره شده..-

ن: کاملا معلومه... تو یه دروغگوی فاکی ای...!!

لویی همونطور که لیام روتوی اغوشش گرفته بود
حلقه ی دستاش رو کمی شل کرد و
گردنشرو چرخوند

[ Only Fool Wins ] (L.S)(ON HOLD)Where stories live. Discover now