مرخصی

3.5K 573 22
                                    

نامجون: شاید بهش سخت گرفتیم، شاید استراحتش کمه!
نامجون کمی فکر کرد
نامجون: ممکنه بخاطر رژیمش باشه؟
جین: گفتی از کی اینطوری شده؟
نامجون: حدودا سه هفته میشه رییس
جین تقویم اداریش رو چک کرد و سرش رو تکون داد
جین: تو منیجرشی اگر تو میگی که این مدت زیادی ساکته و تو خودشه و مثل قبل نیست یعنی یه مشکلی وجود داره، این مدت یکم برنامش فشرده بوده! دو روز رو استراحت کنه و لازم نیست درباره رژیم سخت بگیره بهش بگو این دو روز کاملا آزاده فقط سعی کنه ریلکس کنه نمیخوام تو کامبکش مشکلی ایجاد بشه ماه آینده خیلی مهمه برامون
نامجون سرش رو تکون داد و باو کرد، سمت در رفت که صدای جین بلند شد
جین: خودتم این دو روز رو استراحت کن زیاد به خودت سخت نگیر، من یکی دیگه رو میفرستم تا مراقب جونگکوک باشه
نامجون برنگشت تا جین رو نگاه کنه
نامجون: ممنونم رییس
**

جونگکوک نگاه سوالی به نامجون انداخت
جونگکوک: این مرخصی تو برنامه نبود! اتفاقی افتاده؟
نامجون سرش رو به معنی نه تکون داد
نامجون: تنها تو مرخصی نداری منم دارم، رییس میخواد برای کامبکت آماده باشی
جونگکوک به ساعت مچیش نگاهی انداخت ساعت یک شب بود این یعنی تموم شدن روز کاری پس راه افتاد تا از استدیو بیرون بره
جونگکوک: دو روز دیگه میبینمت هیونگ
نامجون: جونگکوک
جونگکوک سمت نامجون برگشت
نامجون: این دو روز رو خوب استراحت کن و نگران رژیمت نباش لازم نیست به چیزی فکر کنی
جونگکوک: فهمیدم
نامجون: و کمپانی یکی رو جای من میفرسته تا مراقب اوضاع باشه
جونگکوک چشمهاش رو تو کاسه چرخوند و دستش رو تو هوا تکون داد
جونگکوک: میبینمت هیونگ
نامجون دستهاش رو توی جیبش فرو کرد و رفتن جونگکوک رو نظاره کرد، این مدت جونگکوک رفتارش عجیب شده بود، حسابی فکرش درگیر بود، روزایی بود که سعی میکرد همون جونگکوک پر انرژی و بی خیال و کله شق بنظر بیاد اما نامجون کسی نبود که به این راحتی گول بخوره
گاهی موقع میکاپ جلوی آینه که مینشست به خودش زل میزد و تو فکرش غرق میشد، جونگکوک سابق یا خوابش میبرد یا سر میکاپ آرتیست داد میزد که بیشتر دقت کنه اما این جونگکوک زیاد به اتفاقات اطرافش اهمیت نمیداد خیلی واضح بود که چیزی فکرش رو درگیر کرده و نامجون میدونست حتی اگر ازش بپرسه که چی شده اون اونقدر به نامجون اعتماد نداره که بهش بگه دقیقا چی فکرشو درگیر کرده، این مدت جونگکوک بیش از حد تو فضای مجازی آنلاین بود اما نه بخاطر فنهاش! سه هفته بود که توییت نزده بود و این عادی نبود
نامجون: امیدوارم چیز جدی نباشه
**

جونگکوک ظرف چیپس رو روی میز گذاشت و روی کاناپه دراز کشید، نمیتونست فیلم یا برنامه جالبی برای تماشا پیدا کنه و حسابی حوصلش سر رفته بود، تا ساعت ده صبح خوابیده بود و پر انرژی از خواب بیدار شده بود اما حالا از بی کاری و کلافگی داشت خمیازه میکشید، با دستش موهاش رو بهم ریخت و روی کاناپه جمع شد، زمستون نبود اما خونه بزرگ و خالی بود همین باعث میشد سرد باشه یا شایدم این حس بخاطر تنهایی بود! کسی نبود تا این حس بی روح رو از اینجا دور کنه
جونگکوک:  شت، فردا هم اینجوری بخواد بگذره کارم ساختست
**
جونگکوک خواب آلود در حالی که هنوز چشمهاش بسته بود دستش رو دراز کرد تا موبایلش رو از روی کنار تختی برداره اما خبری از موبایلش یا کنار تختی نبود، یکی از چشمهاش رو باز کرد هوا هنوز روشن بود یادش اومد توی پذیراییه و روی کاناپه خوابش برده، دستش رو سمت میز جلو مبلی دراز کرد و موبایلش رو که داشت خودکشی میکرد رو برداشت با دیدن اسم تماس گیرنده ناراحت نق زد
جونگکوک: اَاَاَ تو دیگه چی میخوای!
واقعا نمیخواست جواب بده اما تماس گیرنده ولکن نبود بلخره بی میل برقراری تماس رو لمس کرد و با شنیدن صدای هیجان زده و بلند تماس گیرنده از جواب دادن پشیمون شد
وی این: جونگکوکااااا
جونگکوک بی میل گفت: بله نونا!
وی این: نونا دلش برات تنگ شده، نظرت چیه بریم یکم خوش بگذرونیم؟ من برنامه چیدم میتونیم بریم پارتی هوم؟
جونگکوک: من سرم شلوغه نونا
صدای بوق بین مکالمه به جونگکوک فهموند که پشت خطی داره
وی این: میدونم که مرخصی داری نمی..
جونگکوک حرف وی این رو برید و گفت: من پشت خطی دارم نونا بعدا حرف میزنیم خداحافظ
و منتظر نموند وی این حرفی بزنه و سریع قطع کرد، جیهوپ پشت خط بود پس سریع جواب داد
جونگکوک: هیونگ
جیهوپ: هی پسر خوبی؟ نامجون گفت فرستادنت مرخصی خواستم ببینم همه چی روبه راهه؟
جونگکوک: آره رییس مهربون شده
جیهوپ خندید
جیهوپ: پس چرا من روی مهربونش رو نمیبینم؟
جونگکوک جواب نداد
جیهوپ: در هر حال، من دارم میرم دیدن جیمین میخوای بیای؟
جونگکوک حسابی تو فکر رفت، باید میرفت یا نه؟ واقعا دوست داشت آتلیه جیمین رو ببینه ولی بعد از اتفاقی که افتاد مطمعن نبود رفتنش درست باشه شاید جیمین هم نمیخواد اون بره! ممکنه تنها بخاطر جیهوپ تعارف کرده باشه نه؟
جونگکوک: فکر نمیکنم ایده خوبی باشه
جیهوپ با صدای تعجب زده ای گفت: چیزی شده؟ اگر بخاطر فنا نگرانی یا کمپانی من هستم مراقبم نگران نباش
جونگکوک: هیونگ، بنظرم پارک از من خوشش نمیاد
جیهوپ متعجب تر از قبل گفت: چی؟؟!! چرا اینجوری فکر میکنی؟
جونگکوک نمیتونست به جیهوپ بگه دقیقا چه اتفاقی تو بالکن افتاد و مهمتر از همه بخش عذرخواهی بود که نه محال بود بگه
جونگکوک: نمیدونم
جیهوپ: یالا جونگکوک! تو که اینجوری نبودی! از کی اینقدر نامطمعن درباره خودت حرف میزنی! تو همیشه میگی محاله کسی تو رو ببینه یا صدات رو بشنوه و از تو خوشش نیاد چون تو آقای جذابی با صدای مخملی! حالا چی شده!
جیهوپ حق داشت جونگکوک چرا اعتماد به نفسش رو از دست داده بود! معلومه که همه محو استعداد و جذابیت اونن هر کسی هم که فن نیست با دیدن اون قطعا تسلیم میشه خب پارک هم یکی مثل همه اونم قطعا از جونگکوک خوشش میاد فقط انکار میکنه
جونگکوک: حق با توئه هیونگ! من تا یه ربع دیگه آمادم

با تو رنگیWhere stories live. Discover now