Part 6 : Good Bye

367 52 10
                                    

#part6

جنسن از کلاب اومد بیرون و منتظر ماشینش بود که دید هلن پیام داده :
-سلام خوبی ، امشب میای خونه ؟ میخوام باهات حرف بزنم ، منتظرت بمونم ؟
+سلام ، نه میرم آپارتمان خودم شب بخیر
و ماشینش اومد و پیام جدید اومد
- پس من میام اونجا
+ از دست تو ... خستمه بزار فردا شب بخیر
نگهبان از ماشین پیاده شد و جنسن سوار ماشین شد و حرکت کرد .
سکوت توی ماشین حکم فرما بود
انگا جنسن واقعا خسته بود یا ... کلافه
روی مود خوبی نبود.
رسید به آپارتمانش و ماشین و برد توی پارکینگ و با آسانسور رفت طبقه اخر...
کلیدو از جیبش در آورد و درو باز کرد و رفت داخل چراغ روشن شد
+هلن ، جیسزززز اینجا چیکار میکنی ؟
- گفتم خودم میام اینجا
+ منم گفتم بزار فردا باهم حرف میزنیم الان لطفا برو میخوام استراحت کنم
- اینجا چه بهم ریختست ، چطوری اینجا زندگی میکنی ؟
+ اصلا گوش میدی چی میگم ؟
- نه ، گفتم که کار مهمی باهات دارم باید باهات حرف بزنم
+ بزار بعدا
- نه نمیشه همین الان
هلن بازوی جنسن و گرفت و انداختش روی مبل و خودشم کنارش نشست
+اه باشه ، چیه چی میخوای بگی ؟
هلن ظاهر نگرانی گرفت و میخواست شروع کنه ...
+اهاااااا فهمیییدممم ... میخوای راجب سالگرد فوت میشا باهام حرف بزنی
- آ آره .... خوب
+میدونستم ، نترس یادم نرفته
-خوب میخوای چیکار کنی ؟ دوباره تو غصه خودت غرق شی ؟
+اره مثل همیشه میرم همون کافه و تا شب به بیرون نگاه میکنم و گریه میکنم
-جنسن ، بسهههه دیگه نباید بری اونجا دیگه نباید بهش فکر کنی باید زندگیتو درست کنی
+نمیخوام ، نمیفهمی ؟ نمیخوام !!!!
هر دفعه که به این فکر میکنم که مرگش تقصیر من بود میخوام بمیرم اگه ... اگهه من دعوا رو شروع نکرده بودم الان میشام زنده بود
الان کنارم بود الان به جای اینکه به زور اون نیکولاس لعنتی رو بکنم میشا رو تو بغلم داشتم
اگه اون بود الان وعضم این نبود
نمیتونم بدون اون زندگی کنم
هر دفعه ، هردفعه ...
جنسن حرفش بند اومد و شروع کرد گریه کردن .
هلن سرشو گرفت و تو آغوشش گرفت
-اشکالی نداره ... تقصیر تو نیستتت اونم اگه بود همینو میگفت ، ببین میشا هم دوست نداره تورو اینطور ببینه
توروخدا بس کن باید بهخاطر میشا هم هم که شده خودتو جمع و جور کنی .
+ اممممم ....
جنسن توی بغل هلن خوابش برده بود
-باشه اینو تاییدیه در نظر میگیرم
هلن آروم سرشو روی دسته مبل گذاشت و بلند شد.
.
.
صبح شد ...
هلن جیغ زد : بیدااااررر شوووووووو
جنسن از خواب پرید و داد زد :
وات ده فاک !! چی شده ، چیه ، چته، هاااا ؟!!
-صبح بخیر جنسن :)
+صبح ... واو اینجا چه خبر شده ؟
-هی هی هی خواهش میکنم کاری نکردم
+واو تو .. اینجارو تمیز کردی ؟
-هممم کس دیگه ای رو ابنجا میبینی ؟
+نه ولی خوب ... از تو بعیده
-زهر مار بگیری :/ مگه من چمه ؟
+هیچی دارم شوخی میکنم عزیزم :)
مرسییییی لاو یوووو
- خواهش ، پاشو پاشو تیپ بزن امروز اخرین روزیه که با میشا هستی بزار تورو توی بهترین حالتت ببینه .
+باشه ...
جنسن بلند شد و لباساشو برداشت و رفت توی حموم ...
بعد اینکه دوش گرفت صورتشو نگا کرد
ریشای بلندش صورتشو خراب کرده بودن
ریش تراشو برداشت و شروع کرد به کوتاه کردن ریشش ، موهای همه بدنشو زد .
اومد بیرون .
- جیسزز جنسن یه چیزی بپوش
+ اوپس ببخشید
جن با دستاش اونجاشو پوشوند و رفت سمت اتاق که
- جنسن اوه مای گاد ... ریشاتو ... خوشتیپ شدی لعنتی
+ هه مرسی
جنسن رفت و لباساشو پوشید و خوش تیپ کرد
بالاخره میخواست با میشا جونش خدافظی کنه ... باید ظاهرش خوب باشه
جوری که میشا دوست داشت .
.
.
خوووب اینم پارت جدید :| اتفاق خواصی نیوفتاد میدونم ... داستان داره خیلی طول میکشه میدونم 😢😭 ... ایم سوووو ساریییی 🌟❤

چند نفر بیشتر این فف رو نمیخونن ولی خوب مرسی که میخونین 🌟😢❤

پارت بعدی قول میدم جذاب تر باشه 😢
شب بخیر

Angel Reborn (cockles)Where stories live. Discover now