Part 05 🔞🔞

7.2K 623 14
                                        

×" باورم نمیشه اومدی. "

سهون وقتی دید پسر معذب دم در وایستاده سمتش قدم برداشت.

×" مثل همیشه هات شدی. "

سهون ازش تعریف کرد و سمت بار همراهیش کرد.
شروع کرد به تعریف کردن از پارتی اما جونگین با حواس‌پرتی رو صندلی جا گرفت و به این فکر می‌کرد که اگه از اینکه خودش رو جای کای جا زده پشیمون بشه چی.
کای اگه می‌دید جونگین غیبش زده عصبانی میشد ولی بنظرش این واقعا ارزشش رو داشت.
حتی اگه سهون اون‌ُ با کای اشتباه گرفته بود اما بازم ارزشش رو داشت.

×" معمولا انقدر ساکت نیستی. "

سهون نزدیکش نشست و جونگین می‌تونست گرمایی که از بدن کاپیتان ساطع می‌شد رو حس کنه.
از بوی خوش بدن سهون تو دلش نالید.

+" معمولا زیاد پارتی نمیرم. "

جونگین جواب داد، که واقعیت هم داشت.
کای اصلا تو هیچ پارتی ای شرکت نمی‌کرد.
جونگین به کاپیتان نگاه کرد که داشت می‌خندید.
خندش برای جونگین انقدر زیبا و جذاب بود که اون‌و به کاپیتان محبوبش علاقه مندتر کرد.

×" نمیتونی حتی فکرشو بکنی چقد از اینکه اینجایی خوشحالم. "

سهون با لحن تاثیر گذاری گفت و با احتیاط دستش رو روی رون سمت چپ جونگین گذاشت.
جونگین به چشمهاش نگاه کرد و تونست خواسته ی آشکارش رو از چشاش بخونه.

+" منم خوشحالم که اینجام، ممنون که دعوتم کردی."

جونگین کنار سهون موند و کاپیتان هم حتی یک اینچ ازش دور نشد.
جونگین هر ثانیه به خودش یادآوری میکرد که مثل کای رفتار کنه اما هر بار که سهون بهش زل میزد، خودِ واقعیش مجذوب این نگاه می‌شد و عکس العمل نشون میداد.

+" پارتیا همیشه اینجورین؟ رقصیدن و مشروب خوردن؟ "

جونگین پرسید و به فوتبالیستایی نگاه کرد که یکی پس از دیگری لیوانای یکبار مصرف مشروبات الکلی رو سر میکشیدن و مثل مار توهم دیگه می‌لولیدن و می‌رقصیدن.

×" همیشه همینه. بیا، می‌برمت یه جایی که سر و صدا کمتر باشه. "

سهون ازش خواست و دستش رو گرفت.
جونگین وقتی کشیده شدنش رو دید دنبال سهون به راه افتاد و از پشت به شونه های پهن کاپیتان زل زد.
سهون اونو به اتاق خوابش برد و جونگین وقتی دیگه اون صداهای آزاردهنده گوشش رو نخراشیدن لبخند زد.
+" باورم نمیشه گوشام داشتن همچین صدایی رو تحمل میکردن. "
جونگین با خنده گوشاش‌ُ گرفت و مالوندشون اما وقتی نگاه خیره ی سهون رو دید دستاش بی حرکت شدن.
جونگین دهنش رو بست و وقتی سهون سمتش قدم برداشت، قدمی عقب رفت.
سهون دستش رو گرفت، کشیدش داخل اتاق و درو بست و جونگین‌ُ به در چسبوند.
به سهون زل زد که داشت آروم آروم سمتش خم میشد تا باهم چشم تو چشم شن.
جونگین به چشای سهون زل زد درحالی که کاپیتان صورتش رو دید میزد.
جونگین میتونست گرمای نفس های سهون رو روی لبهاش حس کنه و نگاه خیره ی سهون بدجور معذبش کرده بود.

🔥 Sin With Me 🔥Место, где живут истории. Откройте их для себя