_" بیبی... گریه نکن... "
کای از آب دهن گوشه ی لب برادرش برای خیس کردن دیک شق شده جونگین استفاده کرد.
کای به رینگ صورتی رنگ بسته شده دور دیک قرمز شدهی جونگین نیشخند زد و خم شد تا کلاهکش رو بمکه.
جونگین با مکیده شدن سر دیکش قوسی به پشتش داد و از پشت گگ ناله ی بلندی کرد و تو خودش جمع شد.
بدنش جوری حساس شده بود که داشت دیوونش میکرد._" ببین بیبیم چجوری شق کرده... "
کای با بدجنسی گفت و تمام طول عضو جونگین رو داخل دهنش جا داد، لیسیدش و با زبونش خوب خیسش کرد.
جونگین محکم پلکهاشو روی هم فشرد.
خیلی از مواجه شدن با نگاه خیرهی کاپیتان که روی صندلی نشسته بود و داشت دیک خودش رو پمپ میکرد خجالت میکشید.
سهون پایین تنش رو لخت کرده بود و با لذت بردن از درتیتاک کای مشغول پمپ کردن خودش شد.×" چشاتو باز کن جونگین. "
صدای سهون رو شنید که اسمش رو به زبون آورد در حالی که برادرش داشت دیواره هاش رو زبون میکشید.
جونگین سرش رو به طرفین تکون داد و حرف سهون رو نشنیده گرفت.
ولی وقتی برادرش به بیضه هاش سیلی زد یکآن چشم هاش رو باز کرد.
کای بزور اونو به شکم برگردوند و سعی کرد بدنش رو برای پوزیشن موردنظر خودش خم کنه.
جونگین بازوهاشو بغل کرد وقتی کای دوبار پشت سرهم به باسنش سیلی زد.
سرازیر شدن آب دهنش روی تخت سهون رو حس کرد.
وقتی ناگهان عضو کای درون سوراخش فرو رفت کش اومدن دیواره هاش رو حس کرد.
کای صبر نکرد تا جونگین به سایزش عادت کنه و بدون مکث شروع کرد ضربه زدن به پروستاتش.
جونگین داد کشید و سعی کرد از دست برادرش فرار کنه ولی بخاطر ضربه های محکم و حساس شدن بدنش فقط تونست روی تشک سقوط کنه و بدنش رو به کای تسلیم کنه.
عضوش درد میکرد، بدجور میخواست ارضا شه و میتونست نالیدن های کای رو بشنوه در حالی که کنارش سهون با نالهی خشداری روی سیکسپک های خودش ارضا شد.
جونگین به گریه افتاد، به اوجش رسیده بود ولی بخاطر رینگ، هیچ کامی ازش خارج نشد.
به رو تختی چنگ زد و وقتی کای کامش رو درونش خالی کرد، برای ارضا شدن به گریه افتاد.
سوراخش دور عضو برادرش منقبض شد اما خیلی زود اون حرارت ازبین رفت و جاشو به دستای سردی رو پایین تنش داد.+" تو، داری توسط برادرت بفاک میری واقعا هاتی."
سهون زمزمه کرد و صربه ای به باسن زخم شده ی جونگین زد و جونگین با گریه نالید.
وقتی دستای سهون از روی باسنش برداشته شد و نتونست دیگه حسش کنه، سرش رو چرخوند تا ببینه چه اتفاقی در حال رخ دادنه که سهون داره ناله میکنه.
برادرش رو دید که داشت سهون رو با ولع میبوسید و از تمام لب و دهنش استفاده میکرد.
جونگین خودشو رو تخت بالا کشید، به تاج تخت چسبید و
پاهاشو تو سینش جمع کرد.
وقتی کای رو دید که داشت گردن سهون رو میلیسید و بعد به سمت پایین رفت و نیپل های صورتیش رو تو دهنش کشید، حس عجیبی از حسادت باعث پیچش شکمش شد.
جونگین به سختی نفس میکشید، آب دهن از گوشه ی لبش تا روی سینش سرازیر شده بود و هر بار که سهون ناله میکرد، حس میکرد دیکش بزرگتر و بزرگتر میشه و برای ارضا شدن بهش التماس میکنه.
سهون جوری ناله میکرد که انگار خیلی بیشتر از دیشب داره لذت میبره و جونگین از این متنفر بود.
کای موهای سهون رو تو مشتش گرفت و با کشیدنش، وقتی دهن سهون باز شد تمام دیکش رو داخل دهن کاپیتان فرو کرد و از لذت نالید.
کای، سهون رو جلو تر کشید تا بیشتر خودش رو درون دهنش جا کنه و کاپیتان داشت بهترینش رو به کار میگرفت تا به کراشش لذت بده.
ناله های کای بلندتر شد چون سهون داشت خیلی سریع و محکم براش ساک میزد.
CZYTASZ
🔥 Sin With Me 🔥
Fanfiction📌خلاصه: کای یه برادر دوقلو داره که مخفی نگهش میداره تا در برابر این دنیای ظالم که میتونه معصومیت برادرش رو خدشه دار کنه حفظش کنه. تنها کسی که حق داره اینکارو با برادرش بکنه خودشه.! فقط خودش... ولی کای نمیدونه که یه نفر دیگه چیزی که ماله اونه رو بدس...