+" محکمتر.... اههه.. اهه... "
جونگین بدنش رو روی تخت قوس داد.
درحالی که کای درونش ضربه میزد با سرخوشی ناله میکرد.
روتختی رو محکم تو چنگش گرفته بود و لبش رو سفت گزیده بود تا جلوی ناله های بلندش رو بگیره چون فاک... کای داشت درست به نقطه حساسش ضربه میزد.
جونگین به بازوهای کای چنگ انداخته بود و ناله های بهشتیش فقط حال برادرش رو بدتر میکرد.
کای خم شد، نوک شکلاتی رنگ سینه ی جونگین رو تو دهنش کشید و باعث شد جونگین زیرش بیشتر وول بخوره.+" کای... اههه.. "
جونگین با خشونت موهای برادرش رو از لذت کشید و پاهاشو باز کرد تا تمامِ کای رو عمیق درون خودش حس کنه.
_" امم بیبی... این احتمالا باید بهترین سکس وانیلیت باشه..."
کای خط وسط سینه ی جونگین رو لیسید و زبونش رو تا روی شکمش کشید تا اون قسمت رو مارک کنه.
_" فاااک... عاشق شکمتم... "
کای با خودش زمزمه کرد و ضربه هاشو آروم تر کرد.
اون قدری عمیق ضربه نمیزد که جونگین بهش احتیاج داشت.
کای سیلی نسبتاً آرومی به پشت دست جونگین که داشت به سمت دیکش میرفت تا خودش رو پمپ کنه زد.
آروم واردش شد و بیشتر روش خیمه زد.
وقتی چشای روهم فشرده شده ی جونگین رو دید نیشخند پر از رضایتی زد.
دوباره به آرومی بیرون کشید و وقتی واردش شد، درست روی نقطه ی حساسش متوقف شد و اجازه داد دیکش به اون نقطه فشار بیاره.
نفس جونگین تو ریه هاش حبس شد.+" کا..اا..ی... عاح.... "
جونگین از لذت دردناکی که وجودش رو فرا گرفته بود به بازوی برادرش چنگ زد.
کای به رد قرمز روی بازوش نگاه کرد.
باید فردا پیرهن آستین بلند میپوشید یا اجازه میداد همه این خطوط قرمز رنگو ببینن._" بهم بگو بیبی... چقدر میخوایش؟ "
کای پرسید و فقط کمی تکون خورد تا نفس جونگین رو از شدت نیاز بند بیاره.
+" منو.. بکن کای... لطفا.. بازم بفاکم.. بده.. "
کای روی زانوهاش نشست، پاهای جونگین رو توی سینش جمع کرد و بیضه هاشو نوازش کرد.
وقتی قیافه ی نالان جونگین به یه صورت ددرمونده تغییر حالت داد، پوزخند کوچیکی زد.
پاهای جونگین رو از هم باز کرد و درحالی که دیکش همچنان درون باسن جونگین بود، یکی از انگشتاش روهم واردش کرد.
این براش لذت بخش بود که جونگین رو اینقدر از شدت نیاز درمونده میدید.
جونگین لباش رو سخت به دندون گرفته بود و نفس های سریع و کوتاه میکشید._" میتونم انگشتای دیگه هم اضافه کنم بیبی؟ "
کای انگشتش رو بیرون کشید، اونو وارد دهنش کرد و خوب لیسیدش و همم کشیده ای سر داد.
_" همممم، چه خوشمزه ای بیبی... "
جونگین سر تکون داد، از حرف زدن عاجز شده بود.
کای بدون هشدار دو تا از انگشتاشو واردش کرد و باعث منقبض شدنِ سوراخ جونگین شد.
بدون مکث شروع کرد به ضربه زدن و همزمان انگشت هاش رو هم تکون میداد.
این موقعیت راحتی براش نبود ولی ایده ی امتحان کردن چیزهای جدید باعث میشد همه چیز هیجان انگیز تر بشه.+" آههه... کایا... من نزدیکم... "
جونگین زمزمه کرد و با گرفتن گردنِ کای پایین کشیدش تا لباشو ببوسه.
کای انگشتاشو بیرون کشید و دستش رو زیر سر جونگین گذاشت.
سرش رو کمی به طرف بالا کشید و با ولع شروع کرد به خوردن لبهاش.
جونگین آب دهنی که از روی چونه ی جونگین سرازیر شده بود رو لیسید و تمیزش کرد.
بیشتر و بیشتر ضربه زد. وقتی نزدیک بودن خودش رو حس کرد نفس تیزی کشید._"... برام ارضا شو بیبی... "
کای با صدای خشدار و اخم جذابی که بین ابروهاش بود نالید و کامش درون جونگین پاشید و جونگین با نالیدن اسم برادرش مایع سفید رنگش رو روی شکم خودش خالی کرد.
کای به آروم ضربه زدن ادامه داد تا هر دوشون کامل خالی بشن.
دقیقه ی بعد دوباره پاهای جونگین رو ازهم باز کرد و به آرومی ازش بیرون کشید.
جونگین به سختی نفس کشید وقتی برادرش رو دید که سمت سوراخش پایین رفت.+" کای..."
پسر بزرگتر رو صدا زد و کای از بین پاهای بازش سرش رو بالا آورد و بهش نگاه کرد.
_" بزار بلیسمت تمیز شی بیبی... "
کای با نیشخند گفت و جونگین یبار دیگه سخت شدنش رو حس کرد.
ادامه دارد...

BẠN ĐANG ĐỌC
🔥 Sin With Me 🔥
Fanfiction📌خلاصه: کای یه برادر دوقلو داره که مخفی نگهش میداره تا در برابر این دنیای ظالم که میتونه معصومیت برادرش رو خدشه دار کنه حفظش کنه. تنها کسی که حق داره اینکارو با برادرش بکنه خودشه.! فقط خودش... ولی کای نمیدونه که یه نفر دیگه چیزی که ماله اونه رو بدس...