سلام به همه گی...
عام حرفی سختی نیست جز اینکه می خواستم بگم من یه فیکشن رو شروع کردم به آپ کردن که با چک کردن مسیج بوردم می تونید پیداش کنید!
از اونجایی که این وانشات و بیبی عزیز دل منو خوندین امیدوارم تا حدودی قلمم دستتون اومده باشه 😂
اگه دوست داشتید برید چکش کنید.
تنها چیزی که می تونم درباره اش بگم اینه که یه فیکشن تاریخی و به شدتتتتتتت صحنه دار می باشد به نام Hwarang 😬L💙ve you all💋
_Mina🌈💜
YOU ARE READING
Incertitude (one shot)+18
Fanfictionنامجون و جین بعد از سه سال زندگی مشترک، حس میکنن روابطشون سرد و سردتر میشه تا اینکه یه شب نامجون متوجه میشه که دوست صمیمیش و همسرش که به شدت عاشق هم بودن بعد از جدا شدن از همدیگه دوباره ازدواج کردن. از این فکر دیوونه میشه و وقتی به خونه بر میگرده...