فصل ششم

357 46 11
                                    

****
به این میگن گاو!
****

"معلم، من میخوام جامو عوض کنم!"

خانم لو چشم های براق و فندقی رنگش رو با تعجب گرد کرد و لبخند ملایمی به گوهای زد.
"میخوای بیای به ردیف های جلویی؟"

"نه."
"خوب پس میخوای بری به ردیف های عقب تر؟"

"نه."

دهان خانم لو از تعجب باز موند و واقعا توی این لحظه مثل فرشته ها زیبا بنظر میومد جوری که حتی قلب گوهای هم یکم تند تر کوبید.

"من میخوام برم به ردیفی که سمت راستمه"

"خوب اگه اینجوریه"
خانم لو صبورانه توضیح داد"ما هر دوهفته میتونیم صندلی ها رو جابه جا کنیم پس باید دو روز دیگه صبر کنی،"

"نه من منظورم این نیست،"

گوهای اخم هاش رو توی هم کشید"من میخوام روی صندلیه پشت سریه بای لویین بشینم!"

خانم لو که حالا متوجه شده بود اوضاع از چه قراره گفت"میخوای پیش لویین بشینی؟"

گوهای خندید"اره!ما با هم رابطه خوبی داریم اگه پیش همدیگه بشینیم میتونیم بهتر درس ها رو یاد بگیریم!"

خانم لو از این حرف ناگهانی یکم موذب شد
در حقیقت خیلی کار دردسر سازی بود که بخوای کمک کنی دانش اموز ها صندلیشون رو عوض کنند.
چونکه ترتیب تقسیم صندلی ها بر پایه قد و سطح هوش و سطح سواد دانش اموز ها بود همینطوری که در نظرم میگرفت دختر و پسر ها چطوری بشینند و ...

"تو اول برو، من یه نگاهی به لیست ها میندازم تا ببینم کسی میخواد جاش رو عوض کنه،"

"حالا!"گوهای اصرار کرد"میخوام الان جامو عوض کنی!"

قیافه خانم لو در هم شده بود، لب ها درشتش اروم لرزیدند، واضح بود که خوشحال نیست که گوهای اینطوری باهاش رفتار میکنه، چونکه توی این مدرسه هیچ کس جرات نداشت با این زن جوون و زیبا بد رفتاری کنه.
اما واقعا، چرا نمیتونست عصبانیتش رو نشون بده؟

"باشه، پس بعد از ظهر جات رو با همون صندلی ایی که میخوای عوض کن"

هنوز گوهای از میز دور نشده بود که یکی از دانش اموز های پسر که قیافه معصومی داشت وارد کلاس شد و با حالت مایوسانه ایی با خانم معلم نگاه کرد.
"خانم معلم، میشه من صندلیم رو عوض کنم؟ ژنگ داوِی همش با پا به صندلیم لگد میزنه هر وقتم پاش رو میزنم کنار دوباره انجامش میده!"

مگه معتادی؟ ?Are You AddictedWhere stories live. Discover now