Part3

1.7K 453 193
                                    

تماس

ایستاد و با دستیار جدیدش دست داد" به رویال خوش اومدی دی اوشی. برای اولین وظیفت آماده‌ای؟ " کای گفت.

"اولین وظیفه ام چیه رئیس؟ "پرسید.
"ماساژم بده" کای گفت و کتش رو درآورد.
"زودباش، خجالت نکش"

دی او پشتش ایستاد و آستین کتش رو مرتب کرد دستهاشو روی شونه کای گذاشت و شروع به ماساژ دادنش کرد.

کای با لمس هر دست ناله سکسی ای میکرد. دی او وقتی اونارو شنید چشماشو چرخوند. "دوباره شروع شد"
کای سرش رو به چپ و راست حرکت داد و از اون لحظه لذت برد.
" تو بهتر از دستیار سابقمی"

حتی وقتی که منشی اش ناگهانی وارد شد و اون صحنه رو دید به صداهای بیش از حد نیاز ادامه داد.
چشمای دختر گشاد شد و بلافاصله برنامه روز رو بهش داد.

"لیست کامل برنامه امروزتونه رئیس." گفت و خارج شد. "خدایا. اون خیلی هاته." دختر زمزمه کرد و خودش رو باد زد.

****

دی او ساعت ۱۰ شب رفت خونه تو آپارتمانش و صاحب خونه ازش پرسید، "روز اول کاریت چطور بود کیونگسو؟ فقط میخوام پرداخت اجاره این ماهت رو بهت یادآوری کنم" زن گفت و ترکش کرد. دی او چشماش رو چرخوند.

به واحدش رفت و یه دوش گرفت قوانین مدیرعامل همش تو سرش تکرار می‌شدن "چرا باید سینش رو بهم نشون میداد و میذاشت نفسشو بو کنم؟" دی او نالید.

ناگهان، شنید که گوشیش توی اتاق خوابش زنگ میخوره. حوله رو برداشت و بدون اینکه حمومشو تموم کنه بیرون رفت. "یه ویدیو کال از رئیس؟" سورپرایز شد. "چرا باید انقد دیر وقت بهم زنگ بزنه؟"

جواب تماسو داد و کای رو اونور خط، بدون لباس و خیس عرق دید. "شب بخیر رییس." دی او سلام کرد و تقریباً از چیزی که روی اسکرین پخش می شد احساس خجالت کرد.

"دیویا! سلام! " غیررسمی گفت.
"بهت زنگ زدم چون فقط میخواستم شب بخیر بگم! بای بای! " کای گفت و قطع کرد.

دیو تکخند زد. "اون چی بود؟ فقط بهم زنگ زد تا شب بخیر بگه؟ داری سعی می‌کنی تا باهام کیوت رفتار کنی؟" گوشیش رو روی تختش انداخت و به حمومش ادامه داد.

کای بعد از اینکه تماس رو قطع کرد نتونست قهقهه اش رو نگه داره
" خدایا فکر کنم از دی او خوشم اومده. باید چیکار کنم؟ "
رو تختش عین دیوونه ها چرخید و درحالیکه بالشتشو بغل میکرد میخندید.

A/n:
کای تو این پارت از داستان خیلی قابل ستایش بود.😆

yes! boss (EXO|kaisoo) Persian TranslationDonde viven las historias. Descúbrelo ahora